خاسی. سگ و خوک رانده و دور داشته شده که نگذارند آنها را تا نزدیک مردم آیند. (آنندراج) (اقرب الموارد) (منتهی الارب). ج، خاسئین. خاسئون: کونوا قرده خاسئین. (قرآن 165/7). بی نظیر و بدل آن بود که گشتند بقهر عمرو عنتر بسر تیغش خاسی و حسیر. ناصرخسرو
خاسی. سگ و خوک رانده و دور داشته شده که نگذارند آنها را تا نزدیک مردم آیند. (آنندراج) (اقرب الموارد) (منتهی الارب). ج، خاسئین. خاسئون: کونوا قرده خاسئین. (قرآن 165/7). بی نظیر و بدل آن بود که گشتند بقهر عمرو عنتر بسرِ تیغش خاسی و حسیر. ناصرخسرو
تأنیث خالی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زن بیکار و بی عمل. (ناظم الاطباء) ، گذشته. غابر. ماضی. منه: قرون خالیه، امم خالیه، ایام خالیه. کلواواشربوا هنیئاً بما اسلفتم فی الایام الخالیه. (قرآن 25/69). تا بر سنن ملوک ماضیه همی رود و رعایا را برقرار قرون خالیه همی دارد. (چهار مقالۀ نظامی عروضی). در عهود ماضیه و امم خالیه. (سندبادنامه ص 299) رجوع به خالیه شود
تأنیث خالی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زن بیکار و بی عمل. (ناظم الاطباء) ، گذشته. غابر. ماضی. منه: قرون خالیه، امم خالیه، ایام خالیه. کلواواشربوا هنیئاً بما اسلفتم فی الایام الخالیه. (قرآن 25/69). تا بر سنن ملوک ماضیه همی رود و رعایا را برقرار قرون خالیه همی دارد. (چهار مقالۀ نظامی عروضی). در عهود ماضیه و امم خالیه. (سندبادنامه ص 299) رجوع به خالیه شود
یکی از شهرهای آسیای صغیر بوده و بصورت خالی بیّه نیزضبط شده است، در زمان حکومت داریوش هخامنشی این شهریکی از متصرفات دولت ایران بود، (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 692)، اسلحۀ مردم خالیب عبارت بود از سپرهای کوچک که از پوست خام گاو نر ساخته بودند، اینها مسلح بودند بدو چماق دراز که مانند چوبهای لیکیان ها به آهن تیز منتهی میشد، بر سر خودی داشتند از مفرغ باگوشها و شاخهای گاو نر که با جیقه ای از مفرغ ساخته شده بود، ساقهای این مردم از پارچه های سرخ رنگ پوشیده، مردم خالیب جایی داشتند موسوم به آئر که اقامتگاه غیبگوی مارس است، (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 736)، خالیب ها خود بر سر میگذاردند و خنجری بر کمر می بستند و با آن اسیران را میکشتند و پس از کشتن سر او را بریده بعلامت فتح با خود میبردند، عادت آنها چنین بود که هرگاه می دانستند که دشمن آنها را می بیند آواز میخواندند و رقص میکردند و در جنگ نیزه ای بکار مبیردند که پنج ارش طول آن بود، این مردم در جنگ با یونانیها در قلاع خود میماندند و همین که میدیدند یونانیها گذشتند از قلاع بیرون آمده با آنها می جنگیدند و گاهی جاهایی سنگر بسته آذوقه رادر آن محل جمع میکردند، از این جهت یونانیها نتوانستند در این ولایت آذوقه بدست آرند و در نتیجه آذوقه ای که از مردم تااوک گرفته بودند صرف کردند، (از تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1085)، قاموس الاعلام خالیب را چنین معرفی میکند: نام قوم قدیمی است که درناحیۀ سینوب و آماسیه واقع در پافلاغونیا سکونت داشته اند، آنها به آهنگری و چلیک سازی می پرداختند و یونانیان آنها را چلیک ساز میخوانند، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2019)
یکی از شهرهای آسیای صغیر بوده و بصورت خالی بیّه نیزضبط شده است، در زمان حکومت داریوش هخامنشی این شهریکی از متصرفات دولت ایران بود، (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 692)، اسلحۀ مردم خالیب عبارت بود از سپرهای کوچک که از پوست خام گاو نر ساخته بودند، اینها مسلح بودند بدو چماق دراز که مانند چوبهای لیکیان ها به آهن تیز منتهی میشد، بر سر خودی داشتند از مفرغ باگوشها و شاخهای گاو نر که با جیقه ای از مفرغ ساخته شده بود، ساقهای این مردم از پارچه های سرخ رنگ پوشیده، مردم خالیب جایی داشتند موسوم به آئِر که اقامتگاه غیبگوی مارس است، (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 736)، خالیب ها خود بر سر میگذاردند و خنجری بر کمر می بستند و با آن اسیران را میکشتند و پس از کشتن سر او را بریده بعلامت فتح با خود میبردند، عادت آنها چنین بود که هرگاه می دانستند که دشمن آنها را می بیند آواز میخواندند و رقص میکردند و در جنگ نیزه ای بکار مبیردند که پنج ارش طول آن بود، این مردم در جنگ با یونانیها در قلاع خود میماندند و همین که میدیدند یونانیها گذشتند از قلاع بیرون آمده با آنها می جنگیدند و گاهی جاهایی سنگر بسته آذوقه رادر آن محل جمع میکردند، از این جهت یونانیها نتوانستند در این ولایت آذوقه بدست آرند و در نتیجه آذوقه ای که از مردم تااوک گرفته بودند صرف کردند، (از تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1085)، قاموس الاعلام خالیب را چنین معرفی میکند: نام قوم قدیمی است که درناحیۀ سینوب و آماسیه واقع در پافلاغونیا سکونت داشته اند، آنها به آهنگری و چلیک سازی می پرداختند و یونانیان آنها را چلیک ساز میخوانند، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2019)