جدول جو
جدول جو

معنی خاری - جستجوی لغت در جدول جو

خاری
تخلص شاعری که اصلاً اصفهانی و مسکنش سمنان بود این بیت از اوست:
نام لیلی به سر تربت مجنون مبرید
بگذارید که بیچاره قراری گیرد،
(از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2011)
تخلص شاعری تبریزی بوده است که این بیت از اوست:
بخت آنم کو که خواب آلوده برخیزی شبی
ناله ام بشناسی و گوشی بفریادم کنی،
(از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2011)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بخاری
تصویر بخاری
دستگاهی که در زمستان برای گرم کردن هوای اتاق به کار می رود و در آن هیزم، زغال، گاز یا نفت می سوزانند یا با برق کار می کند
بخارایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخاری
تصویر تخاری
از مردم تخارستان، زبانی از شاخه های مستقل زبان های هندواروپایی که مردم تخار با آن سخن می گفتند و اکنون از میان رفته است
فرهنگ فارسی عمید
(بُ)
آن جای که در دیوار اطاق تعبیه کنند سوختن چوب و امثال آن را برای گرم شدن. اجاقی که در ازارء و یا در گوشۀ اطاق سازند و دودکش آن را در میان جرز قرار دهند و جهت گرم کردن اطاق چوب یا زغال در آن بسوزانند. ساواک. دودگاه. دودکند. (ناظم الاطباء). آتشدان. جای افروختن آتش در خانه برای گرم شدن. بنا یا آلتی که در آن چوب یا زغال سنگ یانفت و مانند آن سوزند. و بخاری برق که با الکتریک گرم شود. (یادداشت مؤلف). در بلاد سردسیر گشاده مثل طاقی در دیوار خانها سازند و آتش در آن بر کنند تا خانه گرم باشد. (آنندراج). تنوره. در قدیم بخاری در دیوار ساخته می شد و آن سوراخی بود که به بام راه داشت و این راه دودکش آن محسوب می شد در دوره های اخیر خصوصاً پس از استخراج زغال سنگ، بخاری چدنی و آهنی معمول شد و آن محفظه ای است که در آن زغال سنگ یا چوب ریزندو بوسیلۀ سوراخهائی که در زیر محفظه تعبیه شده است، هوا بدان داخل گردد و دود از لوله ای که به بام یا پنجره پیوسته است خارج گردد. بخاری نفتی نیز چنین وسیله ای است و بجای زغال سنگ، نفت از مخزنی جداگانه بوسیلۀ لوله ای به داخل محفظۀ بخاری وارد شود. نوع دیگر بخاری خاک اره ای است که در آن خاک اره ریزند. بخاری برقی بخاریی است که مفتولی از سیم در کاشی نسوز جای دهند و دو سر آن را به سیم برق وصل کنند، بر اثر عبور برق آن مفتول بگدازد و حرارت پخش کند:
دارم از جود تو در خانه زمستان کده ای
کز بخاریش دمد چون گل خندان آتش.
اثیر اومانی.
و آنکه با اطلس و اکسون بودش سرد اکنون
به بخاری کندش گرم و تن آسان آتش.
اثیر اومانی.
برده بر طینت تو سغد سمرقندی رشک
شده از دود بخاریت خجل نافۀ چین.
سلمان ساوجی.
در بخاری مرغ، برکف جام می
روزگار برف و باران یاد باد.
باقر کاشی.
با بخور بخاری تو به رشک
از گریبان صبح باغ ارم.
سنجر کاشی.
لشکر دین را به کوی اهل دنیا بار نیست
کز بخاری هست نارین قلعه ها در هر مکان.
شفیع اثر
لغت نامه دهخدا
(بُ)
منسوب به بخارا. (ناظم الاطباء). بخارائی:
جز بر در شهنشه بر درگهی نرفتم
نه بر در حجازی، نه بر در بخاری.
منوچهری.
بخاری سپر شش بهم بر بداشت
بزد تیر و بیرون ز هر شش گذاشت.
اسدی.
بر اسبی بخاری به بالای پیل
خروشان و جوشان تر از رود نیل.
نظامی، بانگ کردن شتر از مستی، آرام گرفتن از گرمای نیمروز. (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جنبیدن گوشت کسی از لاغری بعد فربهی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، خرخر کردن در خواب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
منسوب به بخار.
- کشتی بخاری، آن کشتی که با گاز و نفت و سوخت حرکت کند. مقابل کشتی بادبانی.
لغت نامه دهخدا
(رِ)
هر چیز سرکش و فرارکننده. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 373) شاهدی برای این معنی نیافتیم
لغت نامه دهخدا
(تُ)
طخاری. یکی از زبانهای کهن ایرانی که در تخارستان رایج بود. رجوع به تخارستان و تخارها و طخاری شود، از مردم تخارستان، نام قومی از ایرانیان باستان که در حدود تخارستان میزیسته اند. رجوع به طخار و طخاری شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان شهر خواست بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 7 هزارگزی شمال ساری و 2 هزارگزی باختر راه فرح آباد، ناحیه ای است واقع در دشت با آب و هوای معتدل و مرطوب و مالاریائی، سکنۀ آن 200 تن و مذهبشان شیعه و زبانشان مازندرانی و فارسی است، آب آنجا از چشمه و محصولات برنج و غلات و صیفی است شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)، رابینو این ناحیه را از بخش شهر خواست متعلق به فرح آباد نقل می کند، (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 120 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
نام شهری بوده است، سلوکیدها برای یونانی کردن مشرق فعالیت زیاد کردندو عامل بزرگ یونانی کردن مشرق بودند، آپ پیان می گوید، سلوکیهای اول تقریباً شصت شهر در مشرق بنا کردند، آنتی گون اول کسی بود که مهاجرت یونانی ها را بمشرق شروع کرد و شهر آن تی گونی را در کنار ارن تسن در سوریه ساخت و نیز گویند که شهر پلا را او بنا کرد و بعدهاآن را آپاما نامیدند و اسکندریۀ ایسوس که اکنون الکساندرت نامند و در کنار دریای مغرب واقع است نیز ازاوست: از جمله شهرهائی که در زمان سلکوس اول و سایرسلوکیها ساخته شد، آپ پیان از شهرهای س تیرا، کال لیوپ، خاریس، هکاتوم پی لس (شهر صد دروازه) و آخه سخن می راند، (از تاریخ ایران باستان ج 3 صص 2110 - 2115)
لغت نامه دهخدا
دستگاهی است که در زمستان برای گرم کردن هوای اطاق بکار میرود و در آن نفت یا زغال یا هیزم میسوزانند و یا برق یا گاز کار میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
دستگاهی که در زمستان برای گرم کردن هوای فضاهای بسته مثل اتاق، کلاس، مغاز، و... به کار برند و در آن با سوزاندن نفت، هیزم و غیره حرارت ایجاد شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
سخّانٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
Vaporous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
vaporeux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بستن چشم، از توابع دهستان شهر خواست واقع در منطقه ی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
蒸気の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بخارآلود، بخاری
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
بخاری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
বাষ্পীয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
mvuke
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
buharlı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
증기의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
beruap
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
אדי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
भाप जैसा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
เป็นไอ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
dampig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
vaporoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
vaporoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
蒸汽的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
parowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
пароподібний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
dampfig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
парообразный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
vaporoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی