جدول جو
جدول جو

معنی تخاری

تخاری
از مردم تخارستان، زبانی از شاخه های مستقل زبان های هندواروپایی که مردم تخار با آن سخن می گفتند و اکنون از میان رفته است
تصویری از تخاری
تصویر تخاری
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تخاری

تخاری

تخاری
طخاری. یکی از زبانهای کهن ایرانی که در تخارستان رایج بود. رجوع به تخارستان و تخارها و طخاری شود، از مردم تخارستان، نام قومی از ایرانیان باستان که در حدود تخارستان میزیسته اند. رجوع به طخار و طخاری شود
لغت نامه دهخدا

تخاری

تخاری
منسوب است به تخار که طخارستان باشد و ’ط’ را بدل ’ت’ کرده اند. (انساب سمعانی). رجوع به طخاری و تخارستان و طخارستان شود
لغت نامه دهخدا

تخاری

تخاری
محمد بن علی بن الحسین. محدث است که ازمدائنی روایت کند و از وی دارقطنی. (منتهی الارب). واژه ی محدث از ریشه ’حدیث’ گرفته شده و به کسی اطلاق می شود که تخصص در نقل، حفظ و تحلیل احادیث دارد. این فرد معمولاً بر متون حدیثی مسلط است و می تواند صحیح را از ضعیف تشخیص دهد. محدثان نقش نگهدارنده سنت نبوی را داشتند و از طریق کتابت یا روایت شفاهی، احادیث را به نسل های بعدی منتقل کردند. برخی از معروف ترین محدثان عبارتند از بخاری، مسلم، ترمذی و نسائی.
حمادبن احمد بن حمادبن رجاء العطاردی التخاری که در کوی تخاران به سکونت داشت. (معجم البلدان). رجوع به تخاران به شود
لغت نامه دهخدا

بخاری

بخاری
دستگاهی است که در زمستان برای گرم کردن هوای اطاق بکار میرود و در آن نفت یا زغال یا هیزم میسوزانند و یا برق یا گاز کار میکند
فرهنگ لغت هوشیار

تخاره

تخاره
اسبی که در آسیای مرکزی و تخارستان (طخارستان) پرورش یافته اسب تخاری. توضیح این کلمه که در ویس و رامین ترجمه گرجی آمده در چاپهای فارسی منظومه مذکور و نیز در فرهنگها بصورت (تجاره) تحریف شده
فرهنگ لغت هوشیار