جدول جو
جدول جو

معنی خاران - جستجوی لغت در جدول جو

خاران
خارنده، در حال خاریدن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هاران
تصویر هاران
(پسرانه)
معرب از عبری، کوه نشین، برادر ابراهیم (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باران
تصویر باران
(دخترانه و پسرانه)
قطره های آب که بر اثر مایع شدن بخار آب موجود در جو زمین ایجاد می شود و بر زمین می ریزد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خاقان
تصویر خاقان
(پسرانه)
خان بزرگ، امپراطور، لقب پادشاهان چین و ترک، پادشاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از داران
تصویر داران
(پسرانه)
عربی دنیا و آخرت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خابان
تصویر خابان
(پسرانه)
نام سردار ایرانی در زمان رستم فرخزاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاران
تصویر فاران
(پسرانه)
موضع مغازه ها، نام دشتی که بنی اسرائیل در آن جا گردش می کردند (معرب از عبری)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از واران
تصویر واران
(پسرانه)
باران (نگارش کردی: واران)، نامی که مورخان یونانی به پادشاهان ایرانی که نامشان بهرام بوده داده اند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خسران
تصویر خسران
ضرر کردن، زیان دیدن، زیانکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاوران
تصویر خاوران
خاور، مشرق، برای مثال هم از خاوران تا در باختر / ز کوه و بیابان و از خشک و تر (فردوسی - ۴/۳۲۷)، در موسیقی گوشه ای در دستگاه ماهور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خارکن
تصویر خارکن
کسی که کارش کندن خار از بیابان و فروختن آن است، خارکش، در موسیقی از الحان قدیم ایرانی، برای مثال سرود خارکن از عندلیب نیست عجب / که مدتی سروکارش نبوده جز با خار (ظهیرالدین فاریابی - ۹۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باران
تصویر باران
قطره های آب که در نتیجۀ سرد و مایع شدن بخارهای آب موجود در جو زمین حاصل می شود و بر زمین فرو می ریزد
باران بهاری: بارانی که در فصل بهار بیاید
باران مصنوعی: بارانی که با پخش کردن مواد شیمیایی بر فراز ابرها به وسیلۀ هواپیما به وجود آید
باران سرخ: بارانی که لکه های سرخ بر زمین باقی می گذارد و آن به علت وجود ذرات غباری است که از بعضی صحراها به خصوص صحراهای افریقا به طبقات بالای جو رفته و با قطره های باران به زمین فرو می ریزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاقان
تصویر خاقان
لقب پادشاهان چین و ترکستان، پادشاه، شاهنشاه، در دورۀ قاجار، لقب بعضی از درباریان و نزدیکان شاه، مقرب الخاقان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاران
تصویر زاران
زاری کنان، گریه کنان، نالان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خارانو
تصویر خارانو
خارپشت، خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی، تشی، سیخول، زکاسه، سکاسه، رکاشه، اسگر، اسغر، سنگر، سگر، پهمزک، پیهن، بیهن، روباه ترکی، کاسجوک، جبروز، قنفذ
فرهنگ فارسی عمید
(طُ رِ)
محله ای است. یاقوت گوید: گمان من آن است که این محله در مرو باشد. (معجم البلدان چ مصر ج 6 ص 31)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
کوچه ایست در مرو و بعضی آنرا به طای مؤلف نوشته اند و نیز برخی آنرا تخاران ساد (سار) میخوانند. (مرآت البلدان ج 1 ص 419). رجوع به تخاران به شود
لغت نامه دهخدا
جوجه تیغی
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاران
تصویر تاران
تیره و تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاران
تصویر کاران
در حال کاشتن، بذر کاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واران
تصویر واران
آرنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارسان
تصویر خارسان
جای پرخار خارزار خارستان
فرهنگ لغت هوشیار
دنیا و آخرت. در عربی در حالت رفعی استعمال شود ولی در فارسی مراعات این قاعده نکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوران
تصویر خوران
خورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسران
تصویر خسران
کمی و نقصان، زیانکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاوران
تصویر خاوران
مغرب، مشرق، گوشه ای در دستگاه ماهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاربن
تصویر خاربن
بوته خار، گیاه پر خار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارانو
تصویر خارانو
جوجه تیغی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارکن
تصویر خارکن
کسی که از زمین خار می کند
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی شاهنشاه عنوانی است که بیاد شاهان چین و ترکان داده اند، جمع خواقین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باران
تصویر باران
قطره های آبی که از ابر بر روی زمین میریزد، بارش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارانو
تصویر خارانو
جوجه تیغی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باران
تصویر باران
قطره های آبی که به صورت پیاپی از ابر می بارد. مجازاً، ریزش فراوان و پیاپی چیزی
باران آمدن و خون شستن: کنایه از بلای عظیم آمدن و باعث قتل عام شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاران
تصویر تاران
تار، تاریک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خارکن
تصویر خارکن
((کَ))
کسی که خار را از زمین می کند، آهنگی در موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین