جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خسران

خسران

خسران
نام یکی از سران مغول است: خسران از خوف خسران خود از جانب سلطان صلاح کار خود و از آن او در آن دیدند که... (جهانگشای جوینی). و آن اندیشه سبب کودکی و دلشکستگی سلطان بود چون نزدیک خسران خود هزارسف و دیگر امرا رفت. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا

خسران

خسران
کمی و نقصان و زیانکاری. (ناظم الاطباء). زیان کاری. (دهار). زیان. کاستی: بر خیره می کشند می خورنداز بهر حطام را و آنگاه خود می گذارند و می روند تنهابزیر زمین با وبال و خسران بسیار. (تاریخ بیهقی).
حاصل آن اگر میسر گردد خسران دنیا و آخرت باشد. (کلیله و دمنه).
بنده خاقانی بخدمت نیم رو خاکی رسید
سهو و خسران پس نهاد وسهم خسرو پیشوا.
خاقانی.
از خوف خسران خوداز جانب سلطان صلاح کار خود و از آن او در آن دیدند... (جهانگشای جوینی). من ذرع العدوان حصدالخسران هر که عدوان کارد خسران درود چه از تخم ظلم زیان روید، هلاکی، گمراهی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

خسران

خسران
زیان کردن در تجارت خود و مغبون شدن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد). زیان کردن. (المصادر زوزنی) (دهار).
- خسرالدنیا و الاخره، بزیان در هر دو سرای. (یادداشت بخط مؤلف). توضیح: این عبارت آیۀ قرآن است و در فارسی برای کم زیانکار آمده. را، گمراه شدن، کردن وزن (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا