نام سلسله ای از سلاطین ترک پیش از مغول است که در ترکستان شرقی حکومت می کرده اند. این طایفه به اسامی ’خاقانیه’ و ’خانیان’ و ’ایلک خانیه’ و ’آل افراسیاب’ نیز مشهور بوده اند. رجوع به ’آل افراسیاب و خانیان’ شود
نام سلسله ای از سلاطین ترک پیش از مغول است که در ترکستان شرقی حکومت می کرده اند. این طایفه به اسامی ’خاقانیه’ و ’خانیان’ و ’ایلک خانیه’ و ’آل افراسیاب’ نیز مشهور بوده اند. رجوع به ’آل افراسیاب و خانیان’ شود
تأنیث خالی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زن بیکار و بی عمل. (ناظم الاطباء) ، گذشته. غابر. ماضی. منه: قرون خالیه، امم خالیه، ایام خالیه. کلواواشربوا هنیئاً بما اسلفتم فی الایام الخالیه. (قرآن 25/69). تا بر سنن ملوک ماضیه همی رود و رعایا را برقرار قرون خالیه همی دارد. (چهار مقالۀ نظامی عروضی). در عهود ماضیه و امم خالیه. (سندبادنامه ص 299) رجوع به خالیه شود
تأنیث خالی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زن بیکار و بی عمل. (ناظم الاطباء) ، گذشته. غابر. ماضی. منه: قرون خالیه، امم خالیه، ایام خالیه. کلواواشربوا هنیئاً بما اسلفتم فی الایام الخالیه. (قرآن 25/69). تا بر سنن ملوک ماضیه همی رود و رعایا را برقرار قرون خالیه همی دارد. (چهار مقالۀ نظامی عروضی). در عهود ماضیه و امم خالیه. (سندبادنامه ص 299) رجوع به خالیه شود
پیر کسی که منطق ابن سینا را به نام ’منطق پسرسینا’ به فرانسه درآورد و در پاریس به سال 1658 میلادی چاپ کرد. (تاریخ علوم عقلی تمدن اسلامی تألیف دکتر ذبیح الله صفا ص 215)
پیر کسی که منطق ابن سینا را به نام ’منطق پسرسینا’ به فرانسه درآورد و در پاریس به سال 1658 میلادی چاپ کرد. (تاریخ علوم عقلی تمدن اسلامی تألیف دکتر ذبیح الله صفا ص 215)
خاتمه. رجوع به خاتمه شود. آن خاتمۀ کار مرا خاتم دولت آن فاتحۀ طبع مرا فاتح ابواب. خاقانی. به بسطام رفت و منتظر خاتمۀ کار و مآل حال بنشست. (ترجمه تاریخ یمینی ص 370). - خاتمه پذیر، آنچه پایان پذیرد. - خاتمه پذیرفتن، پایان یافتن. - خاتمه پذیری، خاتمه پذیر بودن. - خاتمه دادن، پایان دادن. - خاتمه گرفتن، خاتمه یافتن. ، کلمه ای که پایان مطلب را میرساند و نساخ کتب در آخر آن بکار میبرند. خاتمه. انتهی. تمت. والسلام. رجوع به خاتمت شود
خاتمه. رجوع به خاتمه شود. آن خاتمۀ کار مرا خاتم دولت آن فاتحۀ طبع مرا فاتح ابواب. خاقانی. به بسطام رفت و منتظر خاتمۀ کار و مآل حال بنشست. (ترجمه تاریخ یمینی ص 370). - خاتمه پذیر، آنچه پایان پذیرد. - خاتمه پذیرفتن، پایان یافتن. - خاتمه پذیری، خاتمه پذیر بودن. - خاتمه دادن، پایان دادن. - خاتمه گرفتن، خاتمه یافتن. ، کلمه ای که پایان مطلب را میرساند و نساخ کتب در آخر آن بکار میبرند. خاتمه. انتهی. تمت. والسلام. رجوع به خاتمت شود
خابیه. خم. خنب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : چون جانهاشان برکند، خونشان ز تن بپراکند آرد بفردا افکند، در خسروانی خابیه. منوچهری. و رجوع به بنت الخابیه و رجوع به خابئه و خابه شود
خابیه. خم. خنب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : چون جانهاشان برکند، خونشان ز تن بپراکند آرد بفردا افکند، در خسروانی خابیه. منوچهری. و رجوع به بنت الخابیه و رجوع به خابئه و خابه شود
شهری است که از آنجا تا ایلیا پنج روز راه است و هنگامی که عمر بن خطاب بسال شانزدهم هجرت بجانب بیت المقدس میرفت از آنجا گذشت. (حبیب السیر چ 1 تهران جزء 4 از ج 1 ص 161). و رجوع به باب الخابیه شود
شهری است که از آنجا تا ایلیا پنج روز راه است و هنگامی که عمر بن خطاب بسال شانزدهم هجرت بجانب بیت المقدس میرفت از آنجا گذشت. (حبیب السیر چ 1 تهران جزء 4 از ج 1 ص 161). و رجوع به باب الخابیه شود