حوض آب، برکه، گودالی که آب چشمه در آن جمع شود، برای مثال ز شرم آب آن رخشنده خانی / به ظلمت رفته آب زندگانی (نظامی۲ - ۱۴۶)، آبانبار، برای مثال نمرد آنکه ماند پس از وی به جای / پل و خانی و خان و مهمان سرای (سعدی۱ - ۴۵)
حوض آب، برکه، گودالی که آب چشمه در آن جمع شود، برای مِثال ز شرم آب آن رخشنده خانی / به ظلمت رفته آب زندگانی (نظامی۲ - ۱۴۶)، آبانبار، برای مِثال نمُرد آنکه مانَد پس از وی به جای / پل و خانی و خان و مهمان سرای (سعدی۱ - ۴۵)
آلوده به خاک، خاک آلود، تهیه شده از خاک، رنگی شبیه قهوه ای روشن مانند رنگ خاک، به رنگ خاک، کنایه از آدمی، مردم، مقابل آبی، مربوط به خشکی، کنایه از فروتن، افتاده، برای مثال بنی آدم سرشت از خاک دارند / اگر خاکی نباشد آدمی نیست (سعدی - ۱۰۶)، کنایه از خوار، ذلیل، کنایه از فروتن بودن، افتاده بودن
آلوده به خاک، خاک آلود، تهیه شده از خاک، رنگی شبیه قهوه ای روشن مانند رنگ خاک، به رنگ خاک، کنایه از آدمی، مردم، مقابلِ آبی، مربوط به خشکی، کنایه از فروتن، افتاده، برای مِثال بنی آدم سرشت از خاک دارند / اگر خاکی نباشد آدمی نیست (سعدی - ۱۰۶)، کنایه از خوار، ذلیل، کنایه از فروتن بودن، افتاده بودن
ده کوچکی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بهبهان 17 هزارگزی شمال خاوری بهبهان 17 هزارگزی شمال راه بهبهان به اهواز، سکنه 44 تن، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
ده کوچکی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بهبهان 17 هزارگزی شمال خاوری بهبهان 17 هزارگزی شمال راه بهبهان به اهواز، سکنه 44 تن، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
منسوب به غایت نهایی. یا علت غائی. علتی است که محرک اول فعل و در وجود ذهن مقدم بر علل دیگر باشد و در وجود خارجی پس از تحقق همه آنها محقق شود. پایانیک فرجامیک
منسوب به غایت نهایی. یا علت غائی. علتی است که محرک اول فعل و در وجود ذهن مقدم بر علل دیگر باشد و در وجود خارجی پس از تحقق همه آنها محقق شود. پایانیک فرجامیک