جدول جو
جدول جو

معنی حیطه - جستجوی لغت در جدول جو

حیطه
گستره
تصویری از حیطه
تصویر حیطه
فرهنگ واژه فارسی سره
حیطه
حفظ کردن در پناه گرفتن نگاهبانی کردن، هر جای احاطه شده زمینی فراخ که اطراف آنرا احاطه کرده باشند دیواربست. دیوار بست، دیوار بر آوردن دیوار کشیدن، دز پناه گرفتن، هشیاری، دلسوزی، زن پاک
فرهنگ لغت هوشیار
حیطه
زمین، میدان یا مکانی مشخص برای انجام عملی خاص
تصویری از حیطه
تصویر حیطه
فرهنگ فارسی عمید
حیطه
((طِ))
احاطه شده، حفظ کردن، در پناه خود درآوردن
تصویری از حیطه
تصویر حیطه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محیطه
تصویر محیطه
محیطه در فارسی مونث محیط: تریست گردک مونث محیط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیله
تصویر حیله
ترفند، شیله، فریب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ریطه
تصویر ریطه
رگوگ، روسری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوطه
تصویر حوطه
هشیاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنطه
تصویر حنطه
گندم گندم، جمع حنط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیله
تصویر حیله
قدرت بر تصرف، توانائی، چاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیضه
تصویر حیضه
سنگین و سد شدن معده از غذای ناگوار، یک دفعه از دفعات خون حیض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیبه
تصویر حیبه
جاور (حالت)، اندوه، نیاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیاه
تصویر حیاه
زیستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیاطه
تصویر حیاطه
نگاهداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیوه
تصویر حیوه
زندگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیطه
تصویر خیطه
میخ و ریسمان - کلیز پوشه پوشش ویژه انگبین چینان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیوه
تصویر حیوه
حیات، زیستن، زنده بودن، مقابل ممات، زندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حنطه
تصویر حنطه
گندم، نوعی دانۀ کوچک سرشار از نشاسته که غذای اصلی انسان است و از آن آرد و نان تهیه می کنند، بوتۀ این گیاه برگ های بلند و باریک دارد و هر ساقۀ آن دارای سنبله است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حیله
تصویر حیله
مکر، فریب، کلک، حقّه، نیرنگ، نارو، گول، تنبل، دستان، ترفند، گربه شانی، خدعه، غدر، تزویر، ترب، چاره، قلّاشی، خاتوله، ستاوه، شید، کید، دویل، دغلی، شکیل، اشکیل، احتیال، روغان، دلام، ریو
قدرت و توانایی بر هر گونه تصرف و تدبیر، چاره گری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیطه
تصویر لیطه
پوست نی، پوست نیزه، پوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیله
تصویر حیله
((لِ))
قدرت، توانایی، چاره، فریب، نیرنگ، حیلت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حیه
تصویر حیه
مار، افعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیه
تصویر حیه
از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل مار، حیه الحوّا
مؤنث واژۀ حیّ، زنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حیه
تصویر حیه
((حَ یَّ))
مار، افعی، جمع حیات
فرهنگ فارسی معین