- حکفرما ((حُ. فَ))
- حکمران
معنی حکفرما - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روان فرمانده حکمران
فرمان دهنده
کسی که فرمان می دهد و فرمان هایش اجرا میشود
فرمانروا، آنکه امر و فرمانش اجرا شود و از او اطاعت کنند، حاکم
پودنه از گیاهان پودنه
بتکریم با احترام: (عزیزا مکرما او را وارد کردند)
فرزانگان
حکیمان، فیلسوفان، طبیبان، شاعران
کریم ها، بخشندگان، جمع واژۀ کریم
حکیم ها، پزشک ها، دانایان، دانشمندها، خردمندها، فیلسوف ها، جمع واژۀ حکیم
فرمودن، پسوند متصل به واژه به معنای فرماینده مثلاً حکم فرما، فرمان فرما
مخفف فرماینده، آنکه دیگری را کاری فرماید و فرمان براند