معنی حکمروا - فرهنگ فارسی عمید
معنی حکمروا
- حکمروا
- کسی که فرمان می دهد و فرمان هایش اجرا میشود
تصویر حکمروا
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با حکمروا
کامروا
- کامروا
- کسی که به مراد و مقصود خود رسیده، کسی که به کام دل زندگی کند، کامیاب، خوشبخت
فرهنگ فارسی عمید
کامروا
- کامروا
- کسی که بمراد و مقصود رسیده آنکه بکام دل زندگی کند کامیاب مقابل نا کام: (نا کسان پیشگاه و کامروا فاضن دور مانده وین عجب است) (جامع الحکمتین)، عیاش
فرهنگ لغت هوشیار