ابن سلم کنانی. محدث و ثقه است. عنوان محدث تنها به کسی داده می شد که هم علم و هم تقوای لازم برای نقل حدیث را دارا بود. این افراد با حفظ سنت نبوی، در برابر تحریف ها ایستادند و با نوشتن کتاب های حدیثی معتبر، دین اسلام را به شکل صحیح به نسل های آینده منتقل کردند. آنان نه تنها ناقلان حدیث، بلکه نگهبانان فرهنگ اسلامی بودند که با جدیت در انتقال صحیح معارف اسلامی کوشیدند.
ابن سلم کنانی. محدث و ثقه است. عنوان محدث تنها به کسی داده می شد که هم علم و هم تقوای لازم برای نقل حدیث را دارا بود. این افراد با حفظ سنت نبوی، در برابر تحریف ها ایستادند و با نوشتن کتاب های حدیثی معتبر، دین اسلام را به شکل صحیح به نسل های آینده منتقل کردند. آنان نه تنها ناقلان حدیث، بلکه نگهبانان فرهنگ اسلامی بودند که با جدیت در انتقال صحیح معارف اسلامی کوشیدند.
حکام عرب در جاهلیت پانزده تن بوده اند، اکثم بن صیفی. حاجب بن زراره. اقرع بن حابس. ربیعه بن مخاشن. ضمره بن ابی ضمره تمیمی. عامر بن ضرب. غیلان بن سلمهالقیسی. عبدالمطلب. ابوطالب. عاص بن وائل. علأ بن حارثه قریشی. ربیعه بن حذار از قبیلۀ اسد. یقمر بن شدّاخ. صفوان بن امیه. سلمه بن نوفل از قبیلۀ کنانه. (منتهی الارب)
حکام عرب در جاهلیت پانزده تن بوده اند، اکثم بن صیفی. حاجب بن زراره. اقرع بن حابس. ربیعه بن مخاشن. ضمره بن ابی ضمره تمیمی. عامر بن ضرب. غیلان بن سلمهالقیسی. عبدالمطلب. ابوطالب. عاص بن وائل. علأ بن حارثه قریشی. ربیعه بن حذار از قبیلۀ اسد. یقمر بن شدّاخ. صفوان بن امیه. سلمه بن نوفل از قبیلۀ کنانه. (منتهی الارب)
آداب و رسوم، قوانین، مقررات، برای مثال ای دل برو مقلد احکام شرع باش / کز یمن آن به عالم تحقیق وارسی (ابن یمین - ۵۲۰)، حکم احکام نجوم: طریقه ای از غیب گویی یا پیش بینی حوادث از روی اوضاع کواکب که آن ها را در کارها و زندگانی مردم مؤثر می دانستند
آداب و رسوم، قوانین، مقررات، برای مِثال ای دل برو مقلد احکام شرع باش / کز یمن آن به عالَم تحقیق وارسی (ابن یمین - ۵۲۰)، حُکم احکام نجوم: طریقه ای از غیب گویی یا پیش بینی حوادث از روی اوضاع کواکب که آن ها را در کارها و زندگانی مردم مؤثر می دانستند
محکم کردن. استوار کردن. (تاج المصادر). استوار گردانیدن. (منتهی الارب) : و ساختن وجوه عذر و عتاب و احکام وثائق... تا بر وجه اولی و احری ادا کرده آید. (چهارمقالۀ عروضی). شرائط تأکید و احکام اندر آن (وثیقت) بجای آورد. (کلیله و دمنه) .در احکام قواعد عدل و تمهید بساط انصاف افزود. (ترجمه تاریخ یمینی). تأثیرات و تأثرات ارضی و سماوی در تکمیل اسباب احکام آن دست در هم داده اند. (جهانگشای جوینی).
محکم کردن. استوار کردن. (تاج المصادر). استوار گردانیدن. (منتهی الارب) : و ساختن وجوه عذر و عتاب و احکام وثائق... تا بر وجه اولی و احری ادا کرده آید. (چهارمقالۀ عروضی). شرائط تأکید و اِحکام اندر آن (وثیقت) بجای آورد. (کلیله و دمنه) .در احکام قواعد عدل و تمهید بساط انصاف افزود. (ترجمه تاریخ یمینی). تأثیرات و تأثرات ارضی و سماوی در تکمیل اسباب اِحکام آن دست در هم داده اند. (جهانگشای جوینی).
جمع واژۀ حکم. فرمانهای شاهی. رأی ها. دستورها: و وی (بوطاهر) آنچه واجب است از احکام و ارکان بجای آورد. (تاریخ بیهقی). اقوال پسندیده مدروس گشته... و ضایع گردانیدن احکام خرد طریقتی مشروع. (کلیله و دمنه). در احکام مروت، غدر به چه تأویل جایز توان داشت. (کلیله و دمنه) .
جَمعِ واژۀ حُکم. فرمانهای شاهی. رأی ها. دستورها: و وی (بوطاهر) آنچه واجب است از احکام و ارکان بجای آورد. (تاریخ بیهقی). اقوال پسندیده مدروس گشته... و ضایع گردانیدن احکام خرد طریقتی مشروع. (کلیله و دمنه). در احکام مروت، غدر به چه تأویل جایز توان داشت. (کلیله و دمنه) .