خرگوش، گوساله، روباه نر، ستور تهیگاه درآمده و برآمده، از لغات اضداد است. (منتهی الارب) (آنندراج) ، شکال گاه دست و پای ستور. (منتهی الارب). شکالگاه. (السامی فی الاسامی) (آنندراج) ، استخوانی که در جانب درونی سم باشد میان عصب و وظیف یا استخوان خرد مانند سلاما که میان سر ساق و سم اسب است و یا استخوان پیوند سردست، جماعت و گروه. (منتهی الارب) (آنندراج). بزرگ شکم. ج، حواشب. (مهذب الاسماء)
خرگوش، گوساله، روباه نر، ستور تهیگاه درآمده و برآمده، از لغات اضداد است. (منتهی الارب) (آنندراج) ، شکال گاه دست و پای ستور. (منتهی الارب). شکالگاه. (السامی فی الاسامی) (آنندراج) ، استخوانی که در جانب درونی سم باشد میان عصب و وظیف یا استخوان خرد مانند سلاما که میان سر ساق و سم اسب است و یا استخوان پیوند سردست، جماعت و گروه. (منتهی الارب) (آنندراج). بزرگ شکم. ج، حواشب. (مهذب الاسماء)
اطراف و کرّ و فر و شهرت و قدرت: غلامات منتصر بیک صولت حوش و بوش او را چون حروف تهجی از هم بپراکندند. (ترجمه تاریخ یمینی). اموالی بی حد حاصل کرد و او را حوش و بوشی جمع شد. (المضاف الی بدایع الازمان)
اطراف و کرّ و فر و شهرت و قدرت: غلامات منتصر بیک صولت حوش و بوش او را چون حروف تهجی از هم بپراکندند. (ترجمه تاریخ یمینی). اموالی بی حد حاصل کرد و او را حوش و بوشی جمع شد. (المضاف الی بدایع الازمان)