- حوایت
- گرد آوردن، فراگرفتن
معنی حوایت - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پشتیبانی، همیاری
داستان، سرگذشت
باز گفت، داستان، گفتار
نقل و سخن و یا خبر از کسی، نقل کردن سخن
باز گفتن از چیزی، سخن نقل کردن، قول کسی را گفتن
پناه، پشتی، دستگیری، حفاظت، تقویت، یاری
گرد آوردن، فراگرفتن
جمع حائل (حایل) زنان نازا
جمع حاجت، نیازها نیازمندی ها، ابزارها جمع حاجت. نیازها احتیاجها نیازمندیها، کارهای لازم، ما یحتاج مطبخ لوازم آشپز خانه، تره که از آن نانخورش سازند
جمع حانوت، مکیده ها میفروش ها
حواله سپردن
کجی خمداشت
گمراه شدن، بیراه شدن، گمراهی، بیراهی
داستان، سرگذشت، نقل کردن خبر یا سخن از کسی
حائل ها، مانعها و حجابهای میان دو چیز، چیزهایی که میان دو چیز واقع شود، جمع واژۀ حائل
نگه داری کردن، نگهبانی، دفاع کردن از کسی، پشتیبانی کردن، پشتیبانی
نقل کردن خبر، حدیث یا سخن از کسی، بازگو کردن سخن کسی، حدیث، خبر، حکایت
حاجت ها، نیازمندی ها، نیازها، آرزوها، امیدها، جمع واژۀ حاجت
بیراه شدن، گمراهی
((حَ لَ))
فرهنگ فارسی معین
چیزی که به کسی واگذار شود، پول یا کالایی که به موجب نوشته ای به شخص واگذار شود تا برود از دیگری دریافت کند، حواله
دکان، مغازه
Advocacy
Anecdote
Narration
защита
анекдот
повествование
Befürwortung
Anekdote