معنی حوایل
- حوایل
- حائل ها، مانعها و حجابهای میان دو چیز، چیزهایی که میان دو چیز واقع شود، جمع واژۀ حائل
واژههای مرتبط با حوایل
حوایل
- حوایل
- جمع حائل (حایل) زنان نازا
حوالی
- حوالی
- گرداگرد، پیرامون، نزدیکیها، دور و بر
اوایل
- اوایل
- سرآغاز
حبایل
- حبایل
- جمع حباله دامها
اوایل
- اوایل
- جمع اول، نخست ها، یکم ها جمع اول. آغازها پیشها، پیشینها پیشینیان
حمایل
- حمایل
- جواهر و زرینه که زنان در گردن اندازند و از زیر بغل بدر آورند
حلایل
- حلایل
- جمع حلیله زنان شوی دار
حوائل
- حوائل
- جمع حائل (حایل) زنان نازا، جمع حائل، زنان نازا
حوایه
- حوایه
- گرد آوردن، فراگرفتن
