افعی کاسته تن از کلان سالی که بجز سر و جان و زهر در وی هیچ نمانده باشد. (منتهی الارب). آن مار که از بسیاری زهر و پیری نقصان گرفته بود. (مهذب الاسماء). مار پیر پرخطر
افعی کاسته تن از کلان سالی که بجز سر و جان و زهر در وی هیچ نمانده باشد. (منتهی الارب). آن مار که از بسیاری زهر و پیری نقصان گرفته بود. (مهذب الاسماء). مار پیر پرخطر
حواری ّ. یار برگزیده و عنوان هر یک از یاران عیسی: چندان دروغ و بهتان گفتند که آن یهودان بر عیسی بن مریم بر مریم و حواری. منوچهری. سرمۀ عیسی که خاک چشم حواری است گر جهت خر نسودمی چه غمستی. خاقانی. فاقه پروردان چو پاکان حواری روزه دار کعبه همچون خوان عیسی عید ایشان آمده. خاقانی. فتراک عشق گیر نه دنبال عقل از آنک عیسیت دوست به که حواریت آشنا. خاقانی. نه حواری صفت است آنکه از او اسقفان خوشدل و عیسی دژم است. خاقانی. و رجوع به حواریون شود
حَواری ّ. یار برگزیده و عنوان هر یک از یاران عیسی: چندان دروغ و بهتان گفتند که آن یهودان بر عیسی بن مریم بر مریم و حواری. منوچهری. سرمۀ عیسی که خاک چشم حواری است گر جهت خر نسودمی چه غمستی. خاقانی. فاقه پروردان چو پاکان حواری روزه دار کعبه همچون خوان عیسی عید ایشان آمده. خاقانی. فتراک عشق گیر نه دنبال عقل از آنک عیسیت دوست به که حواریت آشنا. خاقانی. نه حواری صفت است آنکه از او اسقفان خوشدل و عیسی دژم است. خاقانی. و رجوع به حواریون شود
فرقه ای از متصوفه. (اقرب الموارد). گروهی از متصوفۀ مبطله باشند. و مذهب ایشان مثل مذهب حالیه است. الا آنکه میگویند حوران بهشتی در بیهوشی نزد ما می آیند و با ایشان صحبت واقع میشود. و چون بهوش می آیند غسل میکنند. کذا فی توضیح المذاهب. (کشاف اصطلاحات الفنون)
فرقه ای از متصوفه. (اقرب الموارد). گروهی از متصوفۀ مبطله باشند. و مذهب ایشان مثل مذهب حالیه است. الا آنکه میگویند حوران بهشتی در بیهوشی نزد ما می آیند و با ایشان صحبت واقع میشود. و چون بهوش می آیند غسل میکنند. کذا فی توضیح المذاهب. (کشاف اصطلاحات الفنون)
این کلمه به معنی آسیب دیده و زیان زده در اجناس از کلمه فرانسۀ (آواریه) گرفته شده است و امروز در بازار و در محاکم تجارتی ایران متداول است. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
این کلمه به معنی آسیب دیده و زیان زده در اجناس از کلمه فرانسۀ (آواریه) گرفته شده است و امروز در بازار و در محاکم تجارتی ایران متداول است. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
وافرانامه نامه ای که بوسیله آن کسی را بجایی فرا میخوانند، ورقه ایست که مستنطق خطاب بمتهم برای حضور یافتن نزد وی در ساعات معین صادر میکند و در صورت عدم حضور دستور جلب او را صادر مینماید احضاریه
وافرانامه نامه ای که بوسیله آن کسی را بجایی فرا میخوانند، ورقه ایست که مستنطق خطاب بمتهم برای حضور یافتن نزد وی در ساعات معین صادر میکند و در صورت عدم حضور دستور جلب او را صادر مینماید احضاریه