گندم، نوعی دانۀ کوچک سرشار از نشاسته که غذای اصلی انسان است و از آن آرد و نان تهیه می کنند، بوتۀ این گیاه برگ های بلند و باریک دارد و هر ساقۀ آن دارای سنبله است
گَندُم، نوعی دانۀ کوچک سرشار از نشاسته که غذای اصلی انسان است و از آن آرد و نان تهیه می کنند، بوتۀ این گیاه برگ های بلند و باریک دارد و هر ساقۀ آن دارای سنبله است
تحناذ. بریان کردن گوسفند و مانند آن. (تاج المصادر بیهقی). بریان کردن گوسفند را در مغاکی و گذاشتن بالای آن سنگهای گرم تا خوب پخته شود. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب). بریان کردن گوسفند و مانند آن. (تاج المصادر زوزنی) ، مهمیز کردن و دوانیدن اسب را یک دو تک و بعد از آن در آفتاب استاده کرده جل بر آن انداختن تا عرق کند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بخوی آوردن اسب. (المصادر) (تاج المصادر بیهقی) ، سوختن آفتاب مسافررا و گداختن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). سوختن آفتاب چیزی را. (تاج المصادر بیهقی)
تحناذ. بریان کردن گوسفند و مانند آن. (تاج المصادر بیهقی). بریان کردن گوسفند را در مغاکی و گذاشتن بالای آن سنگهای گرم تا خوب پخته شود. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب). بریان کردن گوسفند و مانند آن. (تاج المصادر زوزنی) ، مهمیز کردن و دوانیدن اسب را یک دو تک و بعد از آن در آفتاب استاده کرده جل بر آن انداختن تا عرق کند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بخوی آوردن اسب. (المصادر) (تاج المصادر بیهقی) ، سوختن آفتاب مسافررا و گداختن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). سوختن آفتاب چیزی را. (تاج المصادر بیهقی)
نام مادر مریم و زن عمران. (قصص الانبیاء). نام مادر حضرت مریم علیهاالسلام است در قرآن کریم بلفظ امراءه عمران یاد کرده میشود وی همشیرۀ ایساع زوجه حضرت ذکریا بود. (قاموس الاعلام)
نام مادر مریم و زن عمران. (قصص الانبیاء). نام مادر حضرت مریم علیهاالسلام است در قرآن کریم بلفظ امراءه عمران یاد کرده میشود وی همشیرۀ ایساع زوجه حضرت ذکریا بود. (قاموس الاعلام)
زمینی است بنی عامر بن صعصعه را. نصر گوید: حذنه موضعی است قرب یمامه بدانسوی وادی حائل. محرز بن مکعبر ضبی گوید: فدی لقومی ما جمعت من نشب اذ لفت الحرب أقواماً باقوام اذ خبرت مذحج عنا و قد کذبت أن لن یروع عن احسابنا حامی دارت رحانا قلیلاً ثم صبحهم ضرب تصیح منه حله الهام ظلت ضباع مجیرات یلذن بهم و ألحموهن منهم أی الحام حتی حذنه لم تترک بها ضبعاً الا لها جزر من شلو مقدام ظلت تدوس بنی کعب بکلکلها و هم یوم بنی نهد باظلام. (از معجم البلدان)
زمینی است بنی عامر بن صعصعه را. نصر گوید: حذنه موضعی است قرب یمامه بدانسوی وادی حائل. محرز بن مکعبر ضبی گوید: فدی لقومی ما جمعت من نشب اذ لفت الحرب أقواماً باقوام اذ خبرت مذحج عنا و قد کذبت أن لن یروع عن احسابنا حامی دارت رحانا قلیلاً ثم صبحهم ضرب تصیح منه حِله الهام ظلت ضباع مجیرات یلذن بهم و ألحموهن منهم أی الحام حتی حذنه لم تترک بها ضبعاً الا لها جزر من شلو مقدام ظلت تدوس بنی کعب بکلکلها و هم یوم بنی نهد باظلام. (از معجم البلدان)
قمح. گندم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). و ضماد ممصوغ آن گزیدن سگ را نافع است. ج، حنط. (اقرب الموارد). - حنطۀ رومی، خالاون. خندروس. و آن قسمی گندم سیاه و باریک و دراز باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن شود. - حنطه صغار، سلت. طیفا. طراغوس. (یادداشت مرحوم دهخدا)
قمح. گندم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). و ضماد ممصوغ آن گزیدن سگ را نافع است. ج، حِنَط. (اقرب الموارد). - حِنطۀ رومی، خالاون. خندروس. و آن قسمی گندم سیاه و باریک و دراز باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن شود. - حنطه صغار، سلت. طیفا. طراغوس. (یادداشت مرحوم دهخدا)
آزمایش. (مهذب الاسماء). آزمایش و تجربه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج، حنک. (مهذب الاسماء) ، چوب یا دوال که میخهای پالان به وی استوار کنند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، چوبی که زیر زنخ ناقه بسته سر دیگر آن بر گردن بچه بندند تا ناقه بر آن مهربان گردد. (منتهی الارب). ج، حناک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
آزمایش. (مهذب الاسماء). آزمایش و تجربه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج، حنک. (مهذب الاسماء) ، چوب یا دوال که میخهای پالان به وی استوار کنند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، چوبی که زیر زنخ ناقه بسته سر دیگر آن بر گردن بچه بندند تا ناقه بر آن مهربان گردد. (منتهی الارب). ج، حناک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
بومه. (اقرب الموارد) (محیط المحیط). و در بعض نسخ قاموس نومه آمده با نون و این غلط است. جمع واژۀ حنم. (از محیط المحیط). مؤلف منتهی الارب و ناظم الاطباء و پاره ای دیگر از لغت نامه ها آنرا نومه گرفته و به خواب ترجمه کرده اند
بومه. (اقرب الموارد) (محیط المحیط). و در بعض نسخ قاموس نومه آمده با نون و این غلط است. جَمعِ واژۀ حَنَم. (از محیط المحیط). مؤلف منتهی الارب و ناظم الاطباء و پاره ای دیگر از لغت نامه ها آنرا نومه گرفته و به خواب ترجمه کرده اند