اردبیلی. یکی از علماو ادبای فارس است که بعلوم ظاهری و باطنی آشنائی داشت. وی در اوایل قرن یازدهم هجری درگذشت. از اوست: آنروز که روی دل بسویم کردی دیدارحریص ووصل جویم کردی. (قاموس الاعلام)
اردبیلی. یکی از علماو ادبای فارس است که بعلوم ظاهری و باطنی آشنائی داشت. وی در اوایل قرن یازدهم هجری درگذشت. از اوست: آنروز که روی دل بسویم کردی دیدارحریص ووصل جویم کردی. (قاموس الاعلام)
دست خدا. (یادداشت مؤلف) : خوانده اند از لوح دل شرح مناسک بهر آنک در دل از خط یداﷲ صد دبستان دیده اند. خاقانی. ، کمک و احسان و نعمت و لطف و قدرت خدا: یداﷲ مع الجماعه. یداﷲ فوق ایدیکم. (یادداشت مؤلف) ، (اصطلاح پزشکی) دوایی است از خون بز کرده که سنگ مثانه را بریزاند. (بحر الجواهر). نام علاجی برای بیماری حصاه. (یادداشت مؤلف). خون بز چهارساله که در اول پاییز گرفته باشند. (تحفۀ حکیم مؤمن)
دست خدا. (یادداشت مؤلف) : خوانده اند از لوح دل شرح مناسک بهر آنک در دل از خط یداﷲ صد دبستان دیده اند. خاقانی. ، کمک و احسان و نعمت و لطف و قدرت خدا: یداﷲ مع الجماعه. یداﷲ فوق ایدیکم. (یادداشت مؤلف) ، (اصطلاح پزشکی) دوایی است از خون بز کرده که سنگ مثانه را بریزاند. (بحر الجواهر). نام علاجی برای بیماری حصاه. (یادداشت مؤلف). خون بز چهارساله که در اول پاییز گرفته باشند. (تحفۀ حکیم مؤمن)
دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. ناحیه ای است واقع در دشت، گرمسیری و دارای 150 تن سکنه میباشد. از چاه مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ ساعد هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. ناحیه ای است واقع در دشت، گرمسیری و دارای 150 تن سکنه میباشد. از چاه مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ ساعد هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
شکر خداوند را. بشکر خداوند. در موقع شکر استعمال میشود، یعنی شکر خدا را. (ناظم الاطباء) : بحمداﷲ که با قدر بلندش کمالی در نیابد جز سپندش. نظامی. نسب گوئی بنام ایزد ز جمشید حسب پرسی بحمداﷲ چو خورشید. نظامی. بحمداﷲ از هیچ بالا و پست نیامد درین ملک موئی شکست. نظامی. بحمداﷲ این سیرت ورای راست اتابک ابوبکر بن سعد راست. سعدی (بوستان). نداری بحمداﷲ آن دسترس که برخیزد از دستت آزار کس. (بوستان). مراست با همه عیب این هنر بحمداﷲ که سر فرونکند همتم به هر جائی. سعدی. چو درگلزار اقبالش خرامانم بحمداﷲ نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم. حافظ. - بحمداﷲ و المنه، خدای را شکر و منت او را: گرم صد لشکر از خوبان بقصد دل کمین سازند بحمداﷲ و المنه بتی لشکرشکن دارم. حافظ
شکر خداوند را. بشکر خداوند. در موقع شکر استعمال میشود، یعنی شکر خدا را. (ناظم الاطباء) : بحمداﷲ که با قدر بلندش کمالی در نیابد جز سپندش. نظامی. نسب گوئی بنام ایزد ز جمشید حسب پرسی بحمداﷲ چو خورشید. نظامی. بحمداﷲ از هیچ بالا و پست نیامد درین ملک موئی شکست. نظامی. بحمداﷲ این سیرت ورای راست اتابک ابوبکر بن سعد راست. سعدی (بوستان). نداری بحمداﷲ آن دسترس که برخیزد از دستت آزار کس. (بوستان). مراست با همه عیب این هنر بحمداﷲ که سر فرونکند همتم به هر جائی. سعدی. چو درگلزار اقبالش خرامانم بحمداﷲ نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم. حافظ. - بحمداﷲ و المنه، خدای را شکر و منت او را: گرم صد لشکر از خوبان بقصد دل کمین سازند بحمداﷲ و المنه بتی لشکرشکن دارم. حافظ
یکی از مورخان هندوستانست. تاریخی بعنوان تاریخ حمید نگاشته که به ’حوادث الخوانین’ شهرت پیدا کرد و در سال 1871 میلادی در کلکته بطبع رسید. (قاموس الاعلام ترکی)
یکی از مورخان هندوستانست. تاریخی بعنوان تاریخ حمید نگاشته که به ’حوادث الخوانین’ شهرت پیدا کرد و در سال 1871 میلادی در کلکته بطبع رسید. (قاموس الاعلام ترکی)