جدول جو
جدول جو

معنی حلتیت - جستجوی لغت در جدول جو

حلتیت
(حِ)
صمغ اشترغاز. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). انگزه. (منتهی الارب). انگوزه. انقوزه. صمغ انجذان. (مفاتیح) (قانون ابوعلی سینا). و آن بر دو صنف است طیب و منتن. و آنچه در طب مستعمل است صنف منتن باشد. (ذخیره). و رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن شود
لغت نامه دهخدا
حلتیت
انگوزه انگوژه انغوزه انگشتک ازدوی (صمغ) درخت انگدان کسنی انغوزه
تصویری از حلتیت
تصویر حلتیت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حلیت
تصویر حلیت
زیور، زینت، پیرایه، صورت ظاهر انسان، هیئت انسان، چگونگی پیکر و رنگ چهره، حلیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلیت
تصویر حلیت
روا بودن، حلال بودن
فرهنگ فارسی عمید
(حِ)
حلتیت. (منتهی الارب). رجوع به حلتیت شود
لغت نامه دهخدا
(قَ گَدَ)
در تداول، حلالی. روایی. مقابل حرمت
لغت نامه دهخدا
(حِلْ ل)
انغوزه. (ناظم الاطباء). انگزه. (آنندراج). انکژه. (مهذب الاسماء). انگوزه و آن صمغ درخت انجدان است. انگژد. (زمخشری). انقوزه
لغت نامه دهخدا
(حِ یَ)
حلیه. زیور. آرایش. رجوع به حلیه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
پشک، یخچه. تگرک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حلیت
تصویر حلیت
روایی، حلالی زیور، آرایش زیور، آرایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلیت
تصویر حلیت
((حِ یَ))
زیور، آرایش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حلیت
تصویر حلیت
((حِ لِّ یَُ))
حلال بودن، روا بودن
فرهنگ فارسی معین