جدول جو
جدول جو

معنی حلبی - جستجوی لغت در جدول جو

حلبی
فلزی که از آن الواح و صفحه ها کنند و از آن سماور و آفتابه و سینی و سطل ارزانقیمت بسازند
فرهنگ لغت هوشیار
حلبی
ورقۀ نازک فلزی که از ترکیب روی و آهن ساخته می شود، کنایه از حلب، تهیه شده در حلب
تصویری از حلبی
تصویر حلبی
فرهنگ فارسی عمید
حلبی
((حَ لَ))
منسوب به حلب، ورقه آهنی که روی آن را با قلع اندود کنند تا در مقابل رطوبت محفوظ ماند
تصویری از حلبی
تصویر حلبی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طلبی
تصویر طلبی
خواهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جلبی
تصویر جلبی
جلب بدن، فاحشگی نامستوری، حقه بازی مکاری محیلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلبی
تصویر چلبی
آقا، خواجه و سرور
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به حرب جنگی: کوس حربی، جنگنده رزمنده مرد حربی، یا کافر حربی. یا کافر حربی. کسی که اهل کتاب (مسلمان مسیحی یهودی زردشتی) نباشد، درین صورت مسلمانان او را بقبول اسلام دعوت کنند و در صورت عدم قبول با او میجنگند و او را میکشند، گوشه ای از ماهور، گوشه ای در راست پنجگاه
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره مرکبان که دارای ساقه محکم و بر افراشته ایست که در انتهای آنها گلهای زرد رنگ و ستاره یی شکل شبیه گلهای بابونه - قرار دارند بوبونیون خرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبلی
تصویر حبلی
آبستن باردار آبستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسبی
تصویر حسبی
مزد آورد، ثواب
فرهنگ لغت هوشیار
شنبلید شنبلیله، سیاهی، خوراک زایو مسابقه اسب دوانی، اسبان مسابقه. شنبلیله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلبس
تصویر حلبس
شیر، دلاور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلیب
تصویر حلیب
شیر دوشیده، می خرما، خون تازه شیر دوشیده شیر، شراب خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلوی
تصویر حلوی
شیرینی دوست افروشه خور منسوب به حلواء خورنده حلوا شیرینی دوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلقی
تصویر حلقی
گلویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلبی
تصویر سلبی
منسوب به سلب نفیی منفی: صفات سلبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلبی
تصویر صلبی
سنگ فسان، سنگ پرواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حربی
تصویر حربی
مربوط به جنگ، جنگی، در حال جنگ
جنگنده
در موسیقی گوشه ای در دستگاه ماهور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلیب
تصویر حلیب
شیر، به ویژه شیر گاو یا گوسفند، شراب خرما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلبه
تصویر حلبه
گروه اسبان که در مسابقۀ اسب دوانی شرکت کنند، اسب هایی که برای شرکت در اسب دوانی از هر جا بیاورند و آماده کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صلبی
تصویر صلبی
ویژگی خواهران یا برادرانی که فقط از جانب پدر مشترک باشند، مربوط به پدر، مربوط به یک نسل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلبی
تصویر کلبی
سگروش هر یک از وابستگان به دبستان فرزانی سگروشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلبی
تصویر چلبی
((چَ لَ))
خواجه، آقا، سرور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حلیب
تصویر حلیب
((حَ))
شیر تازه دوشیده، شراب خرما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حلبه
تصویر حلبه
((حَ بَ یا بِ))
مسابقه اسب دوانی، اسبان مسابقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حبلی
تصویر حبلی
((حُ لا))
آبستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلبی
تصویر سلبی
((سَ لْ))
منسوب به سلب، نفیی، منفی
فرهنگ فارسی معین
گیاهی با گل های زرد شبیه گل بابونه که در طب قدیم برای معالجۀ بیماری های مجرای ادرار به کار می رفته، بوبونیون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حبلی
تصویر حبلی
آبستن، باردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلبه
تصویر حلبه
شنبلیله، گیاهی علفی و یک ساله، با شاخه های نازک و گل های زرد که به عنوان سبزی خوراکی و معمولاً به صورت پخته مصرف می شود، شملید، شنبلید، شلمیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چلبی
تصویر چلبی
عنوانی احترام آمیز برای علما، ادبا و شاهزادگان ترک آسیای صغیر
فرهنگ فارسی عمید
партийный
دیکشنری فارسی به روسی