جدول جو
جدول جو

معنی صلبی

صلبی
ویژگی خواهران یا برادرانی که فقط از جانب پدر مشترک باشند، مربوط به پدر، مربوط به یک نسل
تصویری از صلبی
تصویر صلبی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با صلبی

صلبی

صلبی
صُلَّب. سنگ فسان. سنگی که بدان جلا دهند. (منتهی الارب). رجوع به صُلَّبیَّه شود
لغت نامه دهخدا

صلبی

صلبی
منسوب به صلب. اَبی. پدری. مقابل بطنی و امی: برادر صلبی، برادر پدری. برادر صلبی و بطنی، برادر ابوینی، برادر پدری و مادری
منسوب به صلب که بطنی است از بنی سامه. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

حلبی

حلبی
فلزی که از آن الواح و صفحه ها کنند و از آن سماور و آفتابه و سینی و سطل ارزانقیمت بسازند
فرهنگ لغت هوشیار