جدول جو
جدول جو

معنی حلائف - جستجوی لغت در جدول جو

حلائف
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حلیف. رجوع به حلیف شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حلاف
تصویر حلاف
بسیار سوگندخورنده، کسی که بسیار قسم یاد کند
فرهنگ فارسی عمید
(حَ ءِ)
جج حقف. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حَلْ لا)
بسیار سوگندخوار. (از غیاث ازلطائف) (از آنندراج). سوگندخواره. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(صَ ءِ)
جمع واژۀ صلفه. (منتهی الارب). زن بی بهره از شوی. رجوع به صلفه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ ءِ)
جمع واژۀ خلیفه. (منتهی الارب). رجوع به خلیفه در این لغت نامه شود: وهو الذی جعلکم خلائف الارض. (قرآن 165/6). ثم جعلناکم خلائف فی الارض من بعدهم. (قرآن 14/10). هو الذی جعلکم خلائف فی الارض فمن کفر فعلیه کفره. (قرآن 39/35)
لغت نامه دهخدا
(اَ ءِ)
جمع واژۀ الیف. (منتهی الارب). رجوع به الیف شود
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جماعتهای مردم. (منتهی الارب).
- حلائب العرب، المسلمون الاولون. (الامتاع).
، اولاد عم، جمع واژۀ حلوبه. رجوع به حلوبه شود، جمع واژۀ حلبه. (منتهی الارب). رجوع به حلبه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حلیل. (ترجمان علامه) ، جمع واژۀ حلیله. (دهار) : و حلائل ابنائکم. (قرآن 23/4)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
ستمگر. جائر، مائل از راستی. ج، حافه، حیّف. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حرائف
تصویر حرائف
دراز
فرهنگ لغت هوشیار
جمع خلیفه، جانشینان جمع خلیفه. جانشینان، جانشینان پیغمبر صلی الله علیه و آله پیشوایان امت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حائف
تصویر حائف
ستمگر، جائر
فرهنگ لغت هوشیار
سوگند خورنده آنکه قسم بسیار یاد کند بسیار سوگند خورنده. بسیار سوگند خورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلائب
تصویر حلائب
جمع حلوب، مادگان دوشیدنی شیر دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلائل
تصویر حلائل
جمع حلیله، زنان شوی دار جمع حلیله زنان شوی دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلاف
تصویر حلاف
((حَ لّ))
آن که قسم بسیار یاد کند، بسیار سوگند خورنده
فرهنگ فارسی معین