معنی حلاف - فرهنگ فارسی معین
معنی حلاف
- حلاف((حَ لّ))
- آن که قسم بسیار یاد کند، بسیار سوگند خورنده
تصویر حلاف
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با حلاف
حلاف
- حلاف
- سوگند خورنده آنکه قسم بسیار یاد کند بسیار سوگند خورنده. بسیار سوگند خورنده
فرهنگ لغت هوشیار
حلاف
- حلاف
- بسیار سوگندخوار. (از غیاث ازلطائف) (از آنندراج). سوگندخواره. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا