جدول جو
جدول جو

معنی حقه - جستجوی لغت در جدول جو

حقه
راست، درست مثلاً دعاوی حقه
تصویری از حقه
تصویر حقه
فرهنگ فارسی عمید
حقه
مکر، حیله، فریب، نارو، دغلی، احتیال، غدر، تنبل، خدعه، ترب، اشکیل، خاتوله، روغان، کلک، ستاوه، چاره، ترفند، کید، دلام، قلّاشی، گربه شانی، شید، شکیل، دستان، ریو، گول، تزویر، نیرنگ، دویل
قوطی، ظرف کوچک که در آن جواهر یا چیز دیگر می گذارند
ظرف سفالی کوچکی که در سر وافور یا قلیان شیره می گذارند و تریاک یا شیره را به آن می چسبانند و دود می کنند
حقۀ کاووس: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو قند از حقۀ کاووس دادی / شکر کالای او را بوس دادی (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
تصویری از حقه
تصویر حقه
فرهنگ فارسی عمید
حقه
(حَ قَ)
دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه شهرستان سنندج. واقع در 51هزارگزی شمال خاوری سنندج و 5هزارگزی سراب سوره. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیری که دارای 100 تن سکنه می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
حقه
(حُقْ قَ / قِ)
تحریفی از اوقیه و وقیه، دراهواز مساوی است با 280 مثقال، و چهل حقه یک هندروت است، امروز در عراق حقه، معادل است با28282 لیور انگلیسی. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، حقه، یا حقۀ وافور، ظرفی خرد به اندازۀ سیبی کوچک و کمی مائل به درازی از سفال یا کاشی و یا چینی و بر آن لوله ای از چوب پیوسته و بر جانبی از آن سوراخی خرد که بست تریاک را نزدیک آن چسبانند و با انبری آتش بدان نزدیک کرده و از لوله که سر آن در دهان دارند، دود آن بکام درکشند. ظرفی چون دواتی سفالین یا از چینی که تریاکیان بر آن نی تعبیه کنند و سوراخی دارد که نزدیک آن بست تریاک را چسبانند و سر آن نی بر دهان دارند و از سوراخ آن ظرف بر آتش داشته بر زبر بست تریاک دمند و سپس دم فروکشند تا دود تریاک درحلق و دماغ درآید، ظرف که مشعبد در زیر آن چیزی نهان کند و سپس آن چیز ناپیدا شود یا بچیزدیگر بدل گردد. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
قضا به بلعجبی تاکیت نماید لعب
بهفت مهرۀ زرین و حقۀ مینا.
خاقانی.
، قسمی قلیان نی پیچ:
کشیدی حقه و در آتش غم سوختی ما را
مباد از آتش دودش خط آرد روی چون ماهت.
؟
، ظرفی غالباً خرد و مدور با دری جدا که بر آن استوار کنند و بیشتر از چوب یا عاج که در آن الماس و لعل و مروارید یا داروها و معاجین غالیه و یا عطرهای کمیاب نهند. ج، حق. (مهذب الاسماء). حقوق. حقق. (از مهذب الاسماء). احقاق. حقاق. درج. علبه. قوطی. قطی. پیرایه دان. تأمور. تأموره:
آن حقۀ جواهر یاقوت رنگ نار
چون مجمری و لعل شده حشو مجمرش.
دقایقی مروزی.
به خایه نمک درپراکند زود
به حقه درآکند بر سان دود
هم اندر زمان حقه را مهر کرد
بیامد خروشان و رخساره زرد
چو آمد بنزدیک تخت بلند
همان حقه بنهاد با مهر و بند...
نبشته بر آن حقه تاریخ آن
پدیدار کرده پی و بیخ آن.
فردوسی.
یکی حقه بد نزد گنجورشاه
سزد گر که خواهد کنون پیشگاه.
فردوسی.
بیاورد پس حقه گنجور اوی
سپرد آنکه بستد بدستور اوی.
فردوسی.
بیاوردمش افسر زرنگار
یکی حقۀ پرگوهر شاهوار.
فردوسی.
وآن نار بکردار یکی حقۀ ساده
بیجاده همه رنگ بدان حقه بداده
لختی گهر سرخ در آن حقه نهاده...
منوچهری.
همی سازند تاج فرق نرگس
بزرین حقه و لؤلوی مکنون.
ناصرخسرو.
، در تداول عوام فارسی زبانان، گربز. محیل. مکار. به معنی حقه باز. رجوع به حقه باز و حقه بازی و حقه خوردن و حقه زدن شود، حقۀ ناف، گو ناف، بلا و سختی، زن. (منتهی الارب) ، حقۀ بی مغز، صاحب برهان گوید: کنایه از مرده دل بودن و اهل نبودن و نااهل و خلل بهم رساننده باشد. (؟) (برهان)
لغت نامه دهخدا
حقه
مذاهب حقه، ثابت، راست
تصویری از حقه
تصویر حقه
فرهنگ لغت هوشیار
حقه
((حُ قِّ))
ظرف کوچکی برای نگهداری جواهر یا اشیاء دیگر، کوزه مانندی کوچک از جنس سفال یا چینی که روی آن سوراخ ریزی دارد، آن را به سر وافور نصب می کنند برای کشیدن تریاک، حیله گر، زرنگ
تصویری از حقه
تصویر حقه
فرهنگ فارسی معین
حقه
نیرنگ، ترفند، فریب
تصویری از حقه
تصویر حقه
فرهنگ واژه فارسی سره
حقه
اگر بیند حقه داشت منقش کرده و پاکیزه، دلیل که زنی توانگر به زنی گیرد و از او منفعت یابد. اگر به خلاف این بیند، دلیل که زنی زشت روی و درویش بخواهد یا کنیزک خرد بدین صفت. جابر مغربی
: حقه درخواب زن است یا کنیزکی خرد. اگر بیند حقه او بشکست یا ضایع شد، دلیل که او را ازن زن جدا به مرگ یا به زندگانی. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
حقه
حيلةً
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به عربی
حقه
Trick
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
حقه
astuce
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به فرانسوی
حقه
trucco
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
حقه
چالاکی
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به اردو
حقه
трюк
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به روسی
حقه
Trick
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به آلمانی
حقه
трюк
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به اوکراینی
حقه
trik
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به لهستانی
حقه
骗局
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به چینی
حقه
ujanja
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به سواحیلی
حقه
কৌশল
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به بنگالی
حقه
truco
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
حقه
hile
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
حقه
속임수
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به کره ای
حقه
トリック
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به ژاپنی
حقه
תַחְבּוּלָה
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به عبری
حقه
चालाकी
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به هندی
حقه
truque
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به پرتغالی
حقه
เล่ห์เหลี่ยม
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به تایلندی
حقه
truc
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به هلندی
حقه
trik
تصویری از حقه
تصویر حقه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حقه بازی
تصویر حقه بازی
کنبوریدن تیتالگری فریبش شعبده بازی، مکاری فریبکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقه زدن
تصویر حقه زدن
کلک زدن نارو زدن فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقه سبز
تصویر حقه سبز
آسمان به گواژ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقه کاووس
تصویر حقه کاووس
ترفند کاووس نام نوایی در خنیای ایرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقه مینا
تصویر حقه مینا
شغاه مینا: آسمان
فرهنگ لغت هوشیار