جدول جو
جدول جو

معنی حضور - جستجوی لغت در جدول جو

حضور
مقابل غیبت، حاضر شدن، حاضر بودن، نزد کسی بودن، وجود و ظهور، نزد، پیشگاه، کلمۀ احترام آمیز که پیش از نام شخص بزرگ گفته و نوشته می شود، در تصوف غیبت از خلق و نزدیک شدن به حق، شکفتگی و خرمی
تصویری از حضور
تصویر حضور
فرهنگ فارسی عمید
حضور
(حَ)
نام شهری است و کوهی به یمن از اعمال زبید و آنرا حضوراء نیز نامند، نام قبیله ای است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
حضور
حاضر آمدن، شهود
تصویری از حضور
تصویر حضور
فرهنگ لغت هوشیار
حضور
((حُ))
حاضر شدن، وجود، ظهور، درگاه، آستان، حاضر و غایب کردن، شناختن کسانی که حاضرند و کسانی که غایبند
تصویری از حضور
تصویر حضور
فرهنگ فارسی معین
حضور
آمادگی، بودن، رودررویی، پیشگاه
تصویری از حضور
تصویر حضور
فرهنگ واژه فارسی سره
حضور
ظهور، وجود
متضاد: غیبت، آستان، پیشگاه، خدمت، درگاه، جلوت
متضاد: خلوت، تشریف، روبرو، محضر، نزد، جلوه، نمود، توجه، تمرکز
متضاد: تفرقه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حضور
حضورٌ
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به عربی
حضور
Attendance, Presence
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به انگلیسی
حضور
présence
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به فرانسوی
حضور
presenza
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
حضور
حاضری , موجودگی
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به اردو
حضور
присутствие , присутствие
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به روسی
حضور
Anwesenheit
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به آلمانی
حضور
присутність
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به اوکراینی
حضور
obecność
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به لهستانی
حضور
出席 , 存在
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به چینی
حضور
উপস্থিতি , উপস্থিতি
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به بنگالی
حضور
asistencia, presencia
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
حضور
mahudhurio, uwepo
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به سواحیلی
حضور
katılım, varlık
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
حضور
참석 , 존재
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به کره ای
حضور
出席 , 存在
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به ژاپنی
حضور
נוכחות , נוֹכְחוּת
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به عبری
حضور
presença
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به پرتغالی
حضور
kehadiran, keberadaan
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
حضور
การเข้าร่วม , การมีอยู่
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به تایلندی
حضور
aanwezigheid
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به هلندی
حضور
उपस्थिति
تصویری از حضور
تصویر حضور
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
چیزی با بسیار آفت که پریان بر آن حاضر شوند. یقال اللبن محضور فغط اناء ک و کذلک الکنف محضوره، یعنی شیر دارای آفت بسیار است که پریان بر آن حاضر میشوند پس پر کن ظرف خود را از آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
عزیزالله. یکی از شعرای ایران، و از سادات قم بوده و در زمان شاه طهماسب صفوی میزیسته و مدت مدیدی در نجف اشرف مجاور شده. دیوانی مرتب دارد. از اوست:
ببالین آمدی در وقت مردن ناتوانی را
ازین رحمت بمردن ساختی مایل جهانی را.
(مجمع الخواص ص 76)
نام شاعری از ترکان عثمانی معاصر سلطان سلیم خان ثانی است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
مقابل غیابی.
- تلگراف حضوری، که مخاطب و مخاطب هر دو در تلگرافخانه باشند.
- طبخ حضوری، نوعی تفنن شکمخوارگان از شاهان و اعیان رجال که امر دهند طعامی را در حضور آنان پزند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، مقابل حصولی و کسبی. (علم...) (اصطلاح حکمای اسلام) علم حضوری مقابل است با علم حصولی و آن علمی است که در آن صورت علمی عین صورت عینی باشد همچون علم نفس بذات و آثار خود و بطور کلی علم هر علت حقیقی و هر مجردی بذات و معلومات خود و هم بعقیدۀ بعضی علم فانی و بمفنی فیه یعنی علم معلول بعلت حقیقی خود از این رو که در آن فانی می باشد. علم حصولی را علم ارتسامی و علم حضوری را علم اشراقی نیز خوانده اند. کلمه ’کنسیانس’ که ترجمه تحت لفظی آن ’علم معی’ و بنابراین از جهت ترکیب لفظی با علم حضوری بسیار نزدیک است از جهت مفهوم نیز در اصطلاح فلاسفه و روان شناسان غرب با علم حضوری فرقی چندان ندارد چه مراد آنها از این لفظ معرفت مستقیمی است که نفس بذات و آثار خود دارد و چون این نحو علم را در واقع با خود نفس امتیازی مصداقی نیست و همان نفس است، از این رو که عالم بذات خویش می باشد از این جهت گاهی کلمه ’کنسیانس’ را به معنی خود نفس نیز بکار می برند. همین گونه معلوماتست که بنزدیک حکمای ما غالباً معلومات حضوری و هم در ضمن بحث و گفتگوی از مقدمات قیاسی منطقی مشاهدات وجدانی و وجدانیات خوانده شده و از مواد ضروری و یقینی قیاس قرار داده شده است. درین جا باید گفته شود که در نظر محققین قدیم ما در واقع علم حقیقی منحصر است بعلم حضوری که جز حضور ذات شی ٔ برای خود آن و بالنتیجه نحوی از خود وجود چیز دیگر نیست و از اینجا معلوم میشود که چندانکه بهره و دارائی و وجدان موجودی از وجود بیشتر باشد، علم آن موجود بیشتر خواهدبود. اینست که قدمای ما علم حضوری را گاهی وجدان و علم وجدانی و معلومات حضوری را وجدانیات و جهل بسیط را فقدان و مجهولات بسیط را وجدان فقدانیات نیز خوانده اند، ولی باید دانست که ما به ازای حقیقی لفظ وجدان بفرانسه ’کنسیانس’ نیست، بلکه ’پسسیون’ می باشد که معمولاً از طرف حکمای غرب بمعنی ملک یا جده (یکی از مقولات دهگانه ارسطو) بکار میرود. لیکن گاهی نیز در ضمن بعضی از تعبیرات به معنی علم حضوری استعمال میشود، چنانکه گاهی هم در مثل جملۀ ’بخود علم حضوری گرفتن’ بجای ’کنسیانس’ لفظ ’پسسیون’ بکار برده میشود. مقابل این لفظ در زبان فرانسه لفظ ’پریواسیون’ در اصطلاح فلسفه به معنی فقدان و عدم ملکه می باشد. (مجلۀ مهرسال 5 شمارۀ 9 مقالۀ دکتر فردید). و نیز رجوع به لفظ حصولی در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از محضور
تصویر محضور
آمده بوده حاضر شده، چیزی با بسیار آفت که پریان بر آن حاضر شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حضورا
تصویر حضورا
در جلو کسی، در برابر کسی، در مقابل غیاباً
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محضور
تصویر محضور
((مَ))
حاضر شده، چیزی با بسیار آفت که پریان بر آن حاضر شوند
فرهنگ فارسی معین
حضوری، درحضور، روبه رو
متضاد: غیاباً
فرهنگ واژه مترادف متضاد