صحنه به محیطی اطلاق می شود که در آن بازیگران و رخدادهای داستان اصلی فیلم اتفاق می افتد. این محیط شامل تنظیمات مختلف می شود که با استفاده از نورپردازی، دکوراسیون، و انتخاب زوایای دوربین ساخته می شود تا احساس و حسی معین در بیننده ایجاد کند. به مکان رخداد هر ماجرا یا کنشی بی وقفه در داستان فیلم که معمولا در یک مکان خاص و طی یک محدوده زمانی مشخص روی می دهد، گفته می شود. گاه صحنه در بیش از یک محل رخ می دهد مانند تعقیب که در مناطق مختلفی صورت می گیرد. صحنه می تواند شامل یک نما و یا چند نما باشد.
صحنه به محیطی اطلاق می شود که در آن بازیگران و رخدادهای داستان اصلی فیلم اتفاق می افتد. این محیط شامل تنظیمات مختلف می شود که با استفاده از نورپردازی، دکوراسیون، و انتخاب زوایای دوربین ساخته می شود تا احساس و حسی معین در بیننده ایجاد کند. به مکان رخداد هر ماجرا یا کنشی بی وقفه در داستان فیلم که معمولا در یک مکان خاص و طی یک محدوده زمانی مشخص روی می دهد، گفته می شود. گاه صحنه در بیش از یک محل رخ می دهد مانند تعقیب که در مناطق مختلفی صورت می گیرد. صحنه می تواند شامل یک نما و یا چند نما باشد.
جمع واژۀ صنان. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). رجوع به صنان شود، ذوالصّور، یعنی دارای میل. رجل اصور، ای مائل. کقوله: الی کل شخص فهو للسمع اصور. و هو اصور الی کذا، اذا امال عنقه و وجهه الیه،وی اصور بدانست هنگامی که گردن و رویش بدان کج شود. (از اقرب الموارد) ، کژگردن. ج، صور. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (آنندراج). گویند: فی عنقه صور، ای میل و عوج و هو اصور. (از اقرب الموارد) ، آرزومند و اندوهگن. (مهذب الاسماء)
جَمعِ واژۀ صُنان. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). رجوع به صنان شود، ذوالصَّوَر، یعنی دارای میل. رجل اصور، ای مائل. کقوله: الی کل شخص فهو للسمع اصور. و هو اصور الی کذا، اذا امال عنقه و وجهه الیه،وی اصور بدانست هنگامی که گردن و رویش بدان کج شود. (از اقرب الموارد) ، کژگردن. ج، صور. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (آنندراج). گویند: فی عنقه صَوَر، ای میل و عوج و هو اصور. (از اقرب الموارد) ، آرزومند و اندوهگن. (مهذب الاسماء)
محصنه. رجوع به محصنه شود. زن پارسا و عفیفه و باحیا. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، زن شوهرکرده. (از منتهی الارب). شوهرکرده. (ناظم الاطباء). - زنای محصنه، زنا با زن شوهردار. (ناظم الاطباء). رجوع به زنای محصنه شود زن پارسا. (منتهی الارب). زن عفیفه و باحیا. (ناظم الاطباء) ، زن آزاد و شوی کرده. (مهذب الاسماء). شوهردار. (یادداشت مرحوم دهخدا)
محصنه. رجوع به محصنه شود. زن پارسا و عفیفه و باحیا. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، زن شوهرکرده. (از منتهی الارب). شوهرکرده. (ناظم الاطباء). - زنای محصنه، زنا با زن شوهردار. (ناظم الاطباء). رجوع به زنای محصنه شود زن پارسا. (منتهی الارب). زن عفیفه و باحیا. (ناظم الاطباء) ، زن آزاد و شوی کرده. (مهذب الاسماء). شوهردار. (یادداشت مرحوم دهخدا)
زن شوهرکرده: امراءه محصنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زن باشوی، زن باردار شده. (ناظم الاطباء) ، زن پارسا. (زمخشری) ، (اصطلاح فقهی) زن بالغ و عاقلی که به عقد دائم زوجه شخصی شده است و زوج از نزدیکی با وی متمکن است. مجازات محصنه که مرتکب زنا شود رجم است
زن شوهرکرده: امراءه محصنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زن باشوی، زن باردار شده. (ناظم الاطباء) ، زن پارسا. (زمخشری) ، (اصطلاح فقهی) زن بالغ و عاقلی که به عقد دائم زوجه شخصی شده است و زوج از نزدیکی با وی متمکن است. مجازات محصنه که مرتکب زنا شود رجم است
دارای باروی استوار. دیوار استوار به گرد کشیده. باحصن. حصین: لایقانلونکم جمیعاً الا فی قری محصنه او من وراء جدر... (قرآن 14/59). و اهل الصین فی کل موضع لهم مدینه محصنه عظیمه. (اخبار الصین و الهند ص 26)
دارای باروی استوار. دیوار استوار به گرد کشیده. باحصن. حصین: لایقانلونکم جمیعاً الا فی قری محصنه او من وراء جُدُر... (قرآن 14/59). و اهل الصین فی کل موضع لهم مدینه محصنه عظیمه. (اخبار الصین و الهند ص 26)
زمین هموار، در فارسی به معنای محل نمایش نمایشنامه، کوچک ترین واحد کامل فیلم که مجموعه ای است از یک سلسه نما که به دنبال یکدیگر می آیند و تشکیل یک واقعه را می دهند، منظره ای واقعی یا خیالی که رویدادی را نش
زمین هموار، در فارسی به معنای محل نمایش نمایشنامه، کوچک ترین واحد کامل فیلم که مجموعه ای است از یک سلسه نما که به دنبال یکدیگر می آیند و تشکیل یک واقعه را می دهند، منظره ای واقعی یا خیالی که رویدادی را نش