جدول جو
جدول جو

معنی حصفی - جستجوی لغت در جدول جو

حصفی
(حَ)
نوعی از جرب چشم است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اصفی
تصویر اصفی
صاف تر، روشن تر، پاک تر، برگزیده تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حافی
تصویر حافی
کسی که بی کفش راه می رود، پابرهنه، برهنه پای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حنفی
تصویر حنفی
یکی از چهار مذهب اهل سنت که بر قیاس اتکا می کرده اند، هر یک از پیروان دین مذهب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصیف
تصویر حصیف
خردمند و نیکورای، عاقل، دانا، خردپیشه، صاحب خرد، خردور، داناسر، خردومند، فرزان، متدبّر، لبیب، راد، اریب، پیردل، فروهیده، متفکّر، بخرد، فرزانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصفی
تصویر اصفی
پاکیزه تر سبزه تر پالوده تر صافی تر روشن تر ناب تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنفی
تصویر حنفی
نسبی است به بنی حنفیه، (پیروان محمد حنفیه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصیف
تصویر حصیف
مرد خردمند و نیکو رای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحفی
تصویر صحفی
لغز خوان آن که در خواندن لغزش دارد
فرهنگ لغت هوشیار
مصفا در فارسی: پالوده زر آلوده کم عیار بود زر پالوده پایدار بود (سنائی)، پاکیزه صاف کرده شده تصفیه شده: عسل مصفی شراب مصفی، خالص بی غش: عیش مصفی، پاکیزه مبرا: هر آینه چون مرآت حکم از زنگار غرض و میل مصفاست و اثقم که اگر تفحص بسزا رود همه حال برائت ذمت من ظاهر گردد
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده نیم پیاله نیم کاسه نوعی پیاله شراب نیم کاسه: از ساقی منصف اندر آن شب صد نصفی را کشیده تا لب. (تحفه العراقین. قر. 76) توضیح پیاله خرد را جام نام است و پیاله کلان را کاسه و پیاله متوسط را نیم کاسه و نصفی، نیمی از محصول که بنسبت متساوی و بموجب عقد مزارعه بهریک از طرفین میرسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وصفی
تصویر وصفی
فروزه ای زابی ستایه ای منسوب به وصف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حافی
تصویر حافی
برهنه پای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصفی
تصویر مصفی
((مُ صَ فّا))
تصفیه شده، صاف شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نصفی
تصویر نصفی
((نِ فِ))
نوعی جام شراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حنفی
تصویر حنفی
((حَ نَ))
منسوب به ابوحنیفه، یکی از چهار مذهب اهل تسنن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حافی
تصویر حافی
پابرهنه، جمع حفاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصفی
تصویر اصفی
((اَ فا))
صافی تر، روشن تر، ناب تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حصیف
تصویر حصیف
((حَ))
خردمند، درست رای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
Literal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
littéral
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
מילולי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
शब्दार्थ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
harfiah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
ตัวอักษร
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
letterlijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
literal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
literal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
letterale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
字面上的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
dosłowny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
буквальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
wörtlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
буквальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حرفی
تصویر حرفی
文字通りの
دیکشنری فارسی به ژاپنی