جدول جو
جدول جو

معنی حصیف

حصیف
خردمند و نیکورای، عاقل، دانا، خردپیشه، صاحب خرد، خردور، داناسر، خردومند، فرزان، متدبّر، لبیب، راد، اریب، پیردل، فروهیده، متفکّر، بخرد، فرزانه
تصویری از حصیف
تصویر حصیف
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با حصیف

حصیف

حصیف
جامۀ استوار و محکم بافته. (آنندراج) ، مرد درست خرد. (منتهی الارب). محکم عقل. سخت رای. کامل رای، ثوب حصیف، جامۀ محکم بافته، درشتی پوست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا

حریف

حریف
تیز، تند، زبان گز هم پیشه، همکار، هم حرف هم پیشه، همکار، هم حرف
حریف
فرهنگ لغت هوشیار