جدول جو
جدول جو

معنی حصرم - جستجوی لغت در جدول جو

حصرم
غوره ساییده، خرمای خام خرمای نارس، انگور نارس غوره کنشتو غوره انگور انگور نارس
فرهنگ لغت هوشیار
حصرم
غوره، دانه های ترش و نارس انگور که هنوز نرسیده و شیرین نشده باشد
تصویری از حصرم
تصویر حصرم
فرهنگ فارسی عمید
حصرم
((حِ رِ))
غوره انگور، میوه نارس
تصویری از حصرم
تصویر حصرم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسرم
تصویر حسرم
خورشید ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصرم
تصویر تصرم
چابکی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصرم
تصویر تصرم
((تَ صَ رُّ))
چابکی کردن، بریده شدن، پایداری و بردباری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصرم
تصویر تصرم
چابکی کردن، پایداری و بردباری کردن، بریده شدن، گذشتن، به سر آمدن
فرهنگ فارسی عمید
ناروا شدن، حرمت احرام به حج، اهل و عیال مرد، حرمت که حفاظت آن واجب است احرام به حج، اهل و عیال مرد، حرمت که حفاظت آن واجب است گرداگرد مکه، پیرامون کعبه، حرم خدای، گرداگرد خانه خدا گرداگرد مکه، پیرامون کعبه، حرم خدای، گرداگرد خانه خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصم
تصویر حصم
شکستن، تیز دادن
فرهنگ لغت هوشیار
فرا گرفتن همه را بخیل، مردی گران جان که هیچ خیر ندهد بخیل، مردی گران جان که هیچ خیر ندهد احاطه، محاصره احاطه، محاصره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرم
تصویر صرم
بریدن، قطع کردن، سخن کسی را بریدن جماعت مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرم
تصویر حرم
گرداگرد مزار امامان یا اماکن مقدس، قسمتی از خانۀ اعیان که تحت حمایت مرد بوده است و اهل و عیال وی در آن اقامت داشتند، اندرونی، حرمسرا، کنایه از همسر یا دختران مرد که در اندرونی زندگی می کنند، کنایه از کعبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصر
تصویر حصر
دور چیزی را گرفتن، احاطه کردن مثلاً حصر آبادان
شمارش کردن
انحصار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصر
تصویر حصر
در نطق و سخن درماندن، تنگدل شدن، تنگدلی، بخل، عجز در سخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرم
تصویر حرم
حرمت، احترام، عزّت، حرام بودن، احترام و فروتنی در برابر اوامر و نواهی الهی، انجام دادن امور حرام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرم
تصویر حرم
((حَ رَ))
گرداگرد خانه، اندرون خانه، گرداگرد کعبه و اماکن مقدس، جای اهل و عیال مرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حصر
تصویر حصر
((حَ))
محاصره کردن، احاطه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حصر
تصویر حصر
((حَ صَ))
به سخن درماندن، تنگدل شدن، تنگدلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صرم
تصویر صرم
((صَ))
بریدن، قطع کردن
فرهنگ فارسی معین