- حشیف
- شندره: کهن جامه
معنی حشیف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نگاه کردن زیر چشمی
هماورد، هم آورد
تیز، تند، زبان گز هم پیشه، همکار، هم حرف هم پیشه، همکار، هم حرف
بر خوابه نهالین دوشک، بالشک بالش کوچکی که زنان بر سرین یا پستان نهند که بزرگ نماید
تهم، مهمانان
گیاه خشک، نباتیست که برروی زمین پهن نبوده و با ساق باشد و بحد ثمنش نرسد
پشمینه جامه ستبر
هم سوگند، هم قسم
مستقیم، ثابت و پایدار در دین
مرد خردمند و نیکو رای
هم عهد، هم پیمان، هم سوگند
راست، مستقیم، ثابت و پایدار در دین، کسی که متمسک به دین اسلام یا در ملت ابراهیم و موحد باشد
آشکار برهنه نمایان
((حَ))
فرهنگ فارسی معین
گیاه خشک، بنگ، سرشاخه های گل دار گیاه شاهدانه که پس از خشک کردن و آماده کردن به طرق مخصوص آن را به صورت جویدن یا تدخین مورد استفاده قرار می دهند
ماده ای مخدر که از خشک کردن و آماده ساختن سرشاخه های گل دار گیاه شاهدانه تهیه می شود، گیاه خشک
خردمند و نیکورای، عاقل، دانا، خردپیشه، صاحب خرد، خردور، داناسر، خردومند، فرزان، متدبّر، لبیب، راد، اریب، پیردل، فروهیده، متفکّر، بخرد، فرزانه
Opponent
соперник
Gegner
супротивник
przeciwnik
oponente
avversario
oponente
adversaire
tegenstander
คู่ต่อสู้