ویژگی دستمزدی که به جای جیرۀ جنسی به کسی پرداخت می شود مثلاً جیرۀ خشکه، نقدی، هر نوع نانی که هنگام پختن آن را مانند بیسکویت خشک می کنند، خشک مثلاً سرفه خشکه، نوعی فولاد سخت و بی آب که در قالب سازی به کار می رود، خشک کرده شده مثلاً آلبالو خشکه
ویژگی دستمزدی که به جای جیرۀ جنسی به کسی پرداخت می شود مثلاً جیرۀ خشکه، نقدی، هر نوع نانی که هنگام پختن آن را مانند بیسکویت خشک می کنند، خشک مثلاً سرفه خشکه، نوعی فولاد سخت و بی آب که در قالب سازی به کار می رود، خشک کرده شده مثلاً آلبالو خشکه
آزمایش. (مهذب الاسماء). آزمایش و تجربه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج، حنک. (مهذب الاسماء) ، چوب یا دوال که میخهای پالان به وی استوار کنند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، چوبی که زیر زنخ ناقه بسته سر دیگر آن بر گردن بچه بندند تا ناقه بر آن مهربان گردد. (منتهی الارب). ج، حناک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
آزمایش. (مهذب الاسماء). آزمایش و تجربه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج، حنک. (مهذب الاسماء) ، چوب یا دوال که میخهای پالان به وی استوار کنند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، چوبی که زیر زنخ ناقه بسته سر دیگر آن بر گردن بچه بندند تا ناقه بر آن مهربان گردد. (منتهی الارب). ج، حناک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
سر کلاه نره. ختنه گاه مردم. دور ختنه گاه مردم. (مهذب الاسماء). سر نره. مافوق ختان. زبر ختان. سر شرم مرد و آن از بالای ختان باشد. سر قضیب. ج، حشف، حشفات. مهر نره تا ختنه جای. (منتهی الارب). فیشله، بیخ های کشت که بعد درو باقی مانده باشند. (اقرب الموارد) ، پیرزن کلانسال، خمیر خشک، ریشی که در نای و گلوی مردم و شتر برآید. (منتهی الارب) ، صخره ای که در دریا باشد. سنگی در یک زمین هموار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، حشاف، حشف، حشفات
سر کلاه نره. ختنه گاه مردم. دور ختنه گاه مردم. (مهذب الاسماء). سر نره. مافوق ختان. زبر ختان. سر شرم مرد و آن از بالای ختان باشد. سر قضیب. ج، حَشَف، حَشَفات. مهر نره تا ختنه جای. (منتهی الارب). فیشله، بیخ های کشت که بعد درو باقی مانده باشند. (اقرب الموارد) ، پیرزن کلانسال، خمیر خشک، ریشی که در نای و گلوی مردم و شتر برآید. (منتهی الارب) ، صخره ای که در دریا باشد. سنگی در یک زمین هموار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، حِشاف، حَشَف، حَشَفات
هر جنبندۀ خرد از پرنده و رونده و خزنده. جنبندۀ خرد. خرده جانور. جانور خزنده و گزنده یا جانور ریزۀ زمینی. (منتهی الارب). خستر. خرفسر. هامه. ج، حشر، حشرات، پوستی که ملاصق دانه بوده، تمام شکار یا بهرۀ نفیس آن یا آنقدر از شکاری که خورده شود، ریم مشک شیر
هر جنبندۀ خرد از پرنده و رونده و خزنده. جنبندۀ خرد. خرده جانور. جانور خزنده و گزنده یا جانور ریزۀ زمینی. (منتهی الارب). خستر. خرفسر. هامه. ج، حشر، حشرات، پوستی که ملاصق دانه بوده، تمام شکار یا بهرۀ نفیس آن یا آنقدر از شکاری که خورده شود، ریم مشک شیر
ظرف چوبین شکم دار متشکل از تخته های خمیده با دو انتهای مسطح مدور که بوسیلۀ حلقه های آهنین چندی بهم وصل شده اند و بمصرف نگهداری شراب و یا آب و نفت میرسد. چلیک. بشکۀ آب: آب را با بشکه می آورند.
ظرف چوبین شکم دار متشکل از تخته های خمیده با دو انتهای مسطح مدور که بوسیلۀ حلقه های آهنین چندی بهم وصل شده اند و بمصرف نگهداری شراب و یا آب و نفت میرسد. چلیک. بشکۀ آب: آب را با بشکه می آورند.
دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر. 43هزارگزی شمال خاوری شادگان به کنار رود خانه جراحی کنار راه فرعی اتومبیل رو خلف آباد به شادگان، دشت، گرمسیر مالاریایی. سکنه 200 تن شیعی مذهب. فارسی و عربی زبان. آب آن از رود خانه جراحی. محصولات آنجا غلات. شغل اهالی زراعت، حشم داری. صنایع دستی عبابافی. راه در زمستان اتومبیل رو. ساکنین از طایفۀ آل ابوغبیش هستند. این آبادی از دو محل مشهور به حشچۀ 1 و2 تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر. 43هزارگزی شمال خاوری شادگان به کنار رود خانه جراحی کنار راه فرعی اتومبیل رو خلف آباد به شادگان، دشت، گرمسیر مالاریایی. سکنه 200 تن شیعی مذهب. فارسی و عربی زبان. آب آن از رود خانه جراحی. محصولات آنجا غلات. شغل اهالی زراعت، حشم داری. صنایع دستی عبابافی. راه در زمستان اتومبیل رو. ساکنین از طایفۀ آل ابوغبیش هستند. این آبادی از دو محل مشهور به حشچۀ 1 و2 تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)