- حشما
- همسایگان، مهمانان
معنی حشما - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرزانگان
نا گزیر، حکماً، بی برو برگرد قطعا، براستی یقینا، (حتما خواهم رفت)
پیشیاران نوکران، پیروان شکوه بزرگی آروند افرند ارفد، شرم، خشم، کمرویی
شرم، حیا، بزرگی، منزلت، قدر، اعتبار، شکوه
حکیمان، فیلسوفان، طبیبان، شاعران
بزرگی، بزرگواری، شرم، حیا، غضب
به طور قطع و یقین، حتم، به یقین، شیرین، هر آینه، حقاً، یقیناً، قطعاً
احتمالاً، شاید
احتمالاً، شاید
حکیم ها، پزشک ها، دانایان، دانشمندها، خردمندها، فیلسوف ها، جمع واژۀ حکیم
صاحب حیای بسیار خدمتکاران، لشکر، خدمتکار، پس روان، ملتزمین رکاب خدمتکاران، لشکر، خدمتکار، پس روان، ملتزمین رکاب
درون، اندرونه، ضربت بر شکم
دفاع کردن، از کسی، نگهداری شده، نگاهداری کردن، کسی را
ضمیر جمع مخاطب، ضمیر شخصی منفصل دوم شخص جمع
جایی که دیگران اجازۀ حضور در آن را ندارند
خویشان، کسان، خدمتکاران و بندگان مرد، شخص بزرگ
چهارپا، چهارپایان
چهارپا، چهارپایان
ضمیر دوم شخص جمع، ضمیر جمع مخاطب. از باب احترام به جای ضمیر دوم شخص مفرد نیز به کار می رود