- حسابگر
- دوراندیش
معنی حسابگر - جستجوی لغت در جدول جو
- حسابگر
- شمارگر کسی که همه جوانب امور را دقت کند و بسنجد: (حسابگر ماهری است)
- حسابگر ((~. گَ))
- کسی که همه جوانب امور را دقت کند و بسنجد
- حسابگر
- کسی که حساب همه چیز را نگه می دارد و نفع و ضرر هر کاری را می سنجد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل حسابگر
جای پوشیده خلوت
همارگاه (دیوان محاسبات) همارستان
آنکه حساب خرج و دخل اداره یا جائی را نگاه میدارد
شتاب کننده
کسی که حساب، داد و ستد، قرض و طلب اداره یا مؤسسه ای را در دفتر ثبت و محاسبه می کند، محاسب
شتاب کار، شتاب کننده
کسی که گلاب گیرد گلاب کش: هین از ترشح زین طبق بگذر توبی ره چون عرق از شیشه گلابگر چون روح از آن جام سما. (دیوان کبیر)
پتگر
جمع مسبار، زخم کاوها گمانه ها
کسی که حساب معاملات و دخل و خرج اداره یا مؤسسه ای را در دفاتر مخصوص ضبط کند
Auditor
Accountant, Bookkeeper
аудитор
бухгалтер
Prüfer
Buchhalter
аудитор
бухгалтер
audytor
księgowy
会计师 , 会计
auditor
contador
revisore
contabile
auditor
contador, contable
auditeur