جلبک، گروهی از گیاهان بدون ریشه، ساقه، شاخه و برگ که به شکل نوار سبز و دراز در آب، جاهای مرطوب و روی تنۀ بعضی درخت ها پیدا می شود و در بعضی دریاها نیز به شکل نوارهای پهن و دراز دیده می شود که بر روی آب شناور است، در اقیانوس ها بیشتر از همه جا رشد می کند و گاهی سطح وسیعی از دریا را فرامی گیرد، از آن در تهیۀ بعضی مواد شیمیایی و خوراکی استفاده می شود، رنگ آن سبز و گاهی هم به رنگ قهوه ای یا سرخ است، جامۀ غوک، چغزپاره، بزغمه، بزغسمه، گاوآب، آلگ، جل وزغ، چغزواره، الگ، غوک جامه
جُلبَک، گروهی از گیاهان بدون ریشه، ساقه، شاخه و برگ که به شکل نوار سبز و دراز در آب، جاهای مرطوب و روی تنۀ بعضی درخت ها پیدا می شود و در بعضی دریاها نیز به شکل نوارهای پهن و دراز دیده می شود که بر روی آب شناور است، در اقیانوس ها بیشتر از همه جا رشد می کند و گاهی سطح وسیعی از دریا را فرامی گیرد، از آن در تهیۀ بعضی مواد شیمیایی و خوراکی استفاده می شود، رنگ آن سبز و گاهی هم به رنگ قهوه ای یا سرخ است، جامِۀ غوک، چَغزپارِه، بَزَغمِه، بَزَغسَمِه، گاوآب، آلگ، جُل وَزَغ، چَغزوارِه، اَلگ، غوک جامِه
هر یک از دو قسمت استخوان بالا و پایین فک که دندان ها روی آن قرار دارد آروارۀ بالا: در علم زیست شناسی استخوان آروارۀ بالایی، فک اعلی آروارۀ پایین: در علم زیست شناسی استخوان متحرک آروارۀ زیرین، فک اسفل
هر یک از دو قسمت استخوان بالا و پایین فک که دندان ها روی آن قرار دارد آروارۀ بالا: در علم زیست شناسی استخوان آروارۀ بالایی، فک اعلی آروارۀ پایین: در علم زیست شناسی استخوان متحرک آروارۀ زیرین، فک اسفل
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار پربار، پرواره، فروار، فراوار، فربال، بربار، بروار، برواره، غرفه
بالاخانِه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار پَربار، پَروارِه، فَروار، فَراوار، فَربال، بَربار، بَروار، بَروارِه، غُرفِه
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بربار، بروار، غرفه
بالاخانِه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار پَربار، پَروارِه، فَروار، فَروارِه، فَراوار، فَربال، بَربار، بَروار، غُرفِه
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار پربار، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بربار، بروار، برواره، غرفه
بالاخانِه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار پَربار، فَروار، فَروارِه، فَراوار، فَربال، بَربار، بَروار، بَروارِه، غُرفِه
خواندن کلمه ای با تلفظی غیر از آنچه نوشته شده، بعضی کلمات آرامی که در موقع خواندن ترجمۀ پهلوی آن را به زبان می آوردند مثلاً به جای جلتا می خواندند پوست و به جای ملکا می خواندند شاه
خواندن کلمه ای با تلفظی غیر از آنچه نوشته شده، بعضی کلمات آرامی که در موقع خواندن ترجمۀ پهلوی آن را به زبان می آوردند مثلاً به جای جلتا می خواندند پوست و به جای ملکا می خواندند شاه
نام برادر رستم. (جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (از برهان) (آنندراج) (از اوبهی) (از انجمن آرا) (از فهرست ولف). پسر زال و برادر رستم است. (فرهنگ فارسی معین). برادر رستم و از پهلوانان کیخسرو و کیکاوس. در جنگها همه جا همراه رستم و یار و کارگزار او بود. (دایره المعارف فارسی) : سوی میسره نامبردار شیر زواره که بود اژدهای دلیر. فردوسی. زواره بیاورد از آن سو سپاه یکی لشکر داغدل کینه خواه. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1692). زواره بیامد ز پشت سپاه دهاده برآمد ز آوردگاه. فردوسی (شاهنامه ایضاً ص 1693)
نام برادر رستم. (جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (از برهان) (آنندراج) (از اوبهی) (از انجمن آرا) (از فهرست ولف). پسر زال و برادر رستم است. (فرهنگ فارسی معین). برادر رستم و از پهلوانان کیخسرو و کیکاوس. در جنگها همه جا همراه رستم و یار و کارگزار او بود. (دایره المعارف فارسی) : سوی میسره نامبردار شیر زواره که بود اژدهای دلیر. فردوسی. زواره بیاورد از آن سو سپاه یکی لشکر داغدل کینه خواه. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1692). زواره بیامد ز پشت سپاه دهاده برآمد ز آوردگاه. فردوسی (شاهنامه ایضاً ص 1693)
موضعی به مکه نزدیک باب الحناطین. نام بازاری به مکه که هنگام بزرگ کردن مسجدالحرام به داخل آن افزوده گشت. (معجم البلدان) (امتاع الاسماع ص 395 ج 1) (منتهی الارب) ، (باب...) دری از درهای مسجدالحرام. و رجوع به نزهه القلوب مستوفی (ج 3 ص 2) شود. یاقوت ازدارقطنی نقل کند که محدثان آن را با تشدید واو حزوّره خوانده اند و این تصحیف است. (معجم البلدان)
موضعی به مکه نزدیک باب الحناطین. نام بازاری به مکه که هنگام بزرگ کردن مسجدالحرام به داخل آن افزوده گشت. (معجم البلدان) (امتاع الاسماع ص 395 ج 1) (منتهی الارب) ، (باب...) دری از درهای مسجدالحرام. و رجوع به نزهه القلوب مستوفی (ج 3 ص 2) شود. یاقوت ازدارقطنی نقل کند که محدثان آن را با تشدید واو حَزَوَّرَه خوانده اند و این تصحیف است. (معجم البلدان)
نام قصبه ای است از عراق در توابع کاشان. (برهان). قصبه ای است از حوالی کاشان. (جهانگیری). نام موضعی است. (فرهنگ رشیدی). قریه ای از قراء کاشان و اصفهان است. گویند در زواره کاریزی قدیم بوده که آن را کاریز کیخسرو می نامیده اند. (انجمن آرا) (آنندراج). زواره از اقلیم چهارم و بر سر مفازه، زواره برادر رستم دستان ساخت و سی پاره دیه توابع آن بود. حقوق دیوانیش هشت هزار دینار است. (نزهه القلوب چ لیسترانج ج 3 ص 68، 69). جنوبش از ولایات ساوه و قم و کاشان و زواره و... گذشته به دریا رسد. (نزهه القلوب ایضاً ص 141)
نام قصبه ای است از عراق در توابع کاشان. (برهان). قصبه ای است از حوالی کاشان. (جهانگیری). نام موضعی است. (فرهنگ رشیدی). قریه ای از قراء کاشان و اصفهان است. گویند در زواره کاریزی قدیم بوده که آن را کاریز کیخسرو می نامیده اند. (انجمن آرا) (آنندراج). زواره از اقلیم چهارم و بر سر مفازه، زواره برادر رستم دستان ساخت و سی پاره دیه توابع آن بود. حقوق دیوانیش هشت هزار دینار است. (نزهه القلوب چ لیسترانج ج 3 ص 68، 69). جنوبش از ولایات ساوه و قم و کاشان و زواره و... گذشته به دریا رسد. (نزهه القلوب ایضاً ص 141)