جدول جو
جدول جو

معنی حزری - جستجوی لغت در جدول جو

حزری
(حَ ی ی)
عبدالعزیز بن احمد اصفهانی، معروف به قاضی ابوالحسن حزری. او یکی از فقهاء داودیین است. عضدالدوله او را قضاء ربع اسفل جانب شرقی بغداد داند، و وی تا سال 370 هجری قمری بقول ابن الندیم حیات داشت، و شاید مدتی پس از آن هم زنده بوده است. او راست: کتاب مسائل الخلاف
محمد بن علی بن غالب، معین الدین. وی معاصر تاج کندی بود و در پیرامن 640 هجری قمری درگذشت. او راست: ’الاعتراض المبدی بوهم التاج الکندی’. (هدیهالعارفین ج 2 ص 121)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حوری
تصویر حوری
(دخترانه)
حور (عربی) + ی (فارسی)، زن زیبای بهشتی، زن زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حشری
تصویر حشری
شهوتران، سرباز مزدور، چریک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حضری
تصویر حضری
کسی که در شهر زندگی می کند، شهرنشین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزری
تصویر آزری
ساختۀ آز، برای مثال دگر به روی کسم دیده برنمی باشد / خلیل من همه بت های آزری بشکست (سعدی۲ - ۳۲۶)، کنایه از زیبا، برای مثال جدا گشت از او کودکی چون پری / به چهره به سان بت آزری (فردوسی - ۲/۲۰۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزری
تصویر آزری
منسوب به آزر: که نفرین کند بربت آزری (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجری
تصویر حجری
سنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزاری
تصویر حزاری
تخمین محصول مزرعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حشری
تصویر حشری
ترکه و اموال آنکه او را وارثی نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسری
تصویر حسری
فروماندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفری
تصویر حفری
منسوب به حفر
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از یکی از زنان بهشتی یکتن از حورالعین، جمع حوریان. ساخته فارسیان پریرو پردیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حضری
تصویر حضری
ساکن شهر، شهر نشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خزری
تصویر خزری
خزرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزری
تصویر تزری
عتاب کردن و عیب نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوری
تصویر حوری
زن بهشتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حشری
تصویر حشری
((حَ شَ))
شهوتران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزری
تصویر آزری
((زَ))
منسوب به آزر جد مادری حضرت ابراهیم (ع) یا عموی او، آزر بتگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حضری
تصویر حضری
((حَ ضَ))
شهرنشین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
Party
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
festif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
מִפלָגתִי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
पार्टी-संबंधित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
pesta
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
งานเลี้ยง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
feestelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
festivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
festivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
di festa
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
派对的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
imprezowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
партійний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
festlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
партийный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
パーティーの
دیکشنری فارسی به ژاپنی