- حرمخانه
- محل زنان حرم حرمسرا فغستان
معنی حرمخانه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اندرونی، سرای
حرم سرا، اندرون سرای، اندرونی
((گَ. نِ))
فرهنگ فارسی معین
محوطه ای برای پرورش گل و گیاه که بخشی از سقف و دیوارهایش شیشه ای است و دما و رطوبت آن نسبتاً ثابت نگه داشته می شود
نهانی
در بار پادشاهی سرای سلطنتی، دار الحکومه استانداری، جایی که آدمی در آن سکنی کند منزل، دولت دربخانه
دبستان آموزگاه
آئینه خانه
خانه چشم حفره ای که چشم در آن جا دارد کاسه چشم
زیرزمین خانه که در آن حوض باشد، تالابکده اشکوب زیر خانه با تالاب یا تالابک
محل نگهداری گوشت و میوه وسایر چیزهای فاسد شدنی
به طور پنهانی و مانند راز، سرپوشیده و پنهان
اتاقی در خانقاه که کسی در آنجا به چله می نشیند، چله خانه، خلوت خانه
محل عیش و عشرت
خانه ای که در زیر زمین برای سکونت در ایام سرما سازند، محلی که برای پرورش انواع گل و گیاه در آفتاب رو سازند و دیوار ها و سقف آنرا از شیشه کنند گلخانه، جایی از حمام که زیر آن خالی است و در آن آتش افروزند، حجره ای که دارو سازان دارو ها را در آن خشکانند
مخفیانه، پنهانی، به نهانی
پیک خانه پستخانه چار پار خانه: ایجادپست - اصل این عنوان دردولت قاجار از روی تخمه قدیم یا مخانه و چاپار... همی بود)
آیینه خانه، اطاقی که به دیوارهای آن آیینه نصب کرده باشند
((دَ نِ یا نَ))
فرهنگ فارسی معین
دربار پادشاهی، سرای سلطنتی، دارالحکومه، استانداری (قاجاریه)، جایی که آدمی در آن سکنی کند، منزل، دولت، درب خانه
جای گرم، خانۀ گرم
محلی دربسته و سرپوشیده با دمای پایین و ثابت برای نگهداری گوشت، میوه و سایر چیزهای فاسدشدنی
Greedily, Voraciously
Confidential
confidencial
жадно , жадно
gierig
vertraulich
poufny
жадібно , жадібно
конфиденциальный
chciwie, łapczywie