- حرف
- سخن، بندواژه، وات، واج
معنی حرف - جستجوی لغت در جدول جو
- حرف
- حد، لب، کناره، لبه، کرانه، تیزی، جانب کلمه، سخن گفتن، کلمه ای که قبل از ترکیب با کلمه دیگر معنی مستقل از آن مفهوم نشود کلمه، سخن گفتن، کلمه ای که قبل از ترکیب با کلمه دیگر معنی مستقل از آن مفهوم نشود
- حرف
- حرفه ها، پیشه ها، جمع واژۀ حرفه
- حرف ((حِ رَ))
- جمع حرفه، پیشه ها، صنعت ها
- حرف ((حَ))
- هر یک از واحدهای الفبا، جمع حروف، احراف، سخن، گفتار، در دستور زبان کلمه ای که معنی مستقل ندارد و تنها برای پیوند دادن کلمه ها یا جمله ها یا نسبت دادن کلمه ای به کلمه دیگر به کار می رود مانند، با، از، تا، که، را
- حرف
- هر یک از حروف هجا یا واحدهای الفبا که کلمات از آن ها ترکیب می شود مانند ا، ب، پ، ت، ث...، در دستور زبان علوم ادبی کلمه ای که معنی مستقل ندارد و تنها برای پیوند دادن کلمه، گروه یا جمله به یکدیگر و نشان دادن نقش کلمات به کار می رود مانند از، با، بر، تا، کلمه، سخن، گپ
حرف پهلودار: سخن پهلودار، سخنی که به کنایه گفته شود
حرف راندن: سخن گفتن
حرف زدن: سخن گفتن، گفتگو کردن
حرف ندا: در دستور زبان علوم ادبی حرفی که با آن کسی را بخوانند و توجه او را جلب کنند مانند ایا، یا، ای
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیشه، شگرد
پیشه، کار، کسب، شغل، صناعت که روزی بدان دست آرند
جمع حریف همکاران رقیبان
پیشه، صناعت، کسب و کار
Literal
Career, Profession
буквальный
карьера , профессия
wörtlich
Karriere, Beruf
буквальний
кар'єра , професія
kariera, zawód
dosłowny
carreira, profissão
literal
letterale
carriera, professione
literal
carrera, profesión
carrière, profession
littéral
letterlijk
carrière, beroep
อาชีพ , อาชีพ
ตัวอักษร