جدول جو
جدول جو

معنی حرباناک - جستجوی لغت در جدول جو

حرباناک
(حِ)
باحربا. پرحربا: ارض ٌ محربیه، زمینی حرباناک. (منتهی الارب) (صراح)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طربناک
تصویر طربناک
نشاط آور، برای مثال خیز و در کاسۀ زر آب طربناک انداز / پیشتر زان که شود کاسۀ سر خاک انداز (حافظ - ۵۳۳)، شادمان، خوشحال، بانشاط، برای مثال بنگر ز صبا دامن گل چاک شده / بلبل ز جمال گل طربناک شده (خیام - ۱۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
پنجمین پادشاه اشکانی ایران بقول موسی خورنی مورخ ارمنی و سبه اوس، وی با مهرداد دوم تا فرهاد سوم تطبیق میکند. (ایران باستان ص 2612)
لغت نامه دهخدا
(چَ بِ)
چرب. آلوده بچربی. روغن آلوده. چربناک
لغت نامه دهخدا
(چَ)
شیر چربی دار. (ناظم الاطباء) ، آلوده بچربی. روغن آلوده. چربی آلوده
لغت نامه دهخدا
(حَ)
نام یکی از خواجه سرایان اخشورش، شاهنشاه ایران
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ)
شادمان. خوشحال. بانشاط: رجل ٌ مطراب ٌ، مرد طربناک. (منتهی الارب).
این طربناکی و چالاکی او هست کنون
از موافق شدن دولت با بوالحسنا.
منوچهری.
سال امسالین نوروز طربناکتر است
پار و پیرار همی دیدم اندوهگنا.
منوچهری.
در طربناک میزبانی بخت
نهمت او عزیز مهمان باد.
گرچه این قصرها طربناک است
چون بگردون نمی رسد خاک است.
اوحدی.
خیز و در کاسۀ زر آب طربناک انداز
پیشتر ز آنکه شود کاسۀ سر خاک انداز.
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از جربناک
تصویر جربناک
آنکه مبتلا به جرب است گرگین
فرهنگ لغت هوشیار
شاد خوار زین سوسپه توانگر و زان سو خزینه پر وندر میان رعیت خوشنود و شاد خوار (فرخی) شادمان خوشحال با نشاط
فرهنگ لغت هوشیار
پرنشاط، سرورانگیز، شادمان، سروربخش، طرب انگیز، مسرت بار، مسرت بخش، بانشاط، نشاطآور، نشاطانگیز
متضاد: غمناک
فرهنگ واژه مترادف متضاد