جدول جو
جدول جو

معنی طربناک

طربناک
(طَ رَ)
شادمان. خوشحال. بانشاط: رجل ٌ مطراب ٌ، مرد طربناک. (منتهی الارب).
این طربناکی و چالاکی او هست کنون
از موافق شدن دولت با بوالحسنا.
منوچهری.
سال امسالین نوروز طربناکتر است
پار و پیرار همی دیدم اندوهگنا.
منوچهری.
در طربناک میزبانی بخت
نهمت او عزیز مهمان باد.
گرچه این قصرها طربناک است
چون بگردون نمی رسد خاک است.
اوحدی.
خیز و در کاسۀ زر آب طربناک انداز
پیشتر ز آنکه شود کاسۀ سر خاک انداز.
حافظ
لغت نامه دهخدا