معنی حذه - جستجوی لغت در جدول جو
حذه
(حُذْ ذَ)
پاره ای از گوشت. (منتهی الارب)
ادامه...
پاره ای از گوشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حذه
(حِ ذَ)
برابر. مقابل. حذاء. حذو. حذوه
ادامه...
برابر. مقابل. حذاء. حذو. حذوه
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر حره
حره
(دخترانه)
زن آزاده، لقب زنان اشرافی، خاتون، نام خواهر محمود غزنوی
ادامه...
زن آزاده، لقب زنان اشرافی، خاتون، نام خواهر محمود غزنوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر حله
حله
حِلِّه
کوی، محله، مجلس، محل اجتماع مردم، گروهی از مردم که در جایی فرود آیند
ادامه...
کوی، محله، مجلس، محل اجتماع مردم، گروهی از مردم که در جایی فرود آیند
فرهنگ فارسی عمید
تصویر حذذ
حذذ
در علم عروض آوردن زحاف احذ
ادامه...
در علم عروض آوردن زحاف اَحَذ
فرهنگ فارسی عمید
تصویر حقه
حقه
حَقَّة
راست، درست مثلاً دعاوی حقه
ادامه...
راست، درست مثلاً دعاوی حقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویر حذا
حذا
ازا، برابر، رو به رو
ادامه...
ازا، برابر، رو به رو
فرهنگ فارسی عمید
تصویر حذق
حذق
حذاقت، مهارت، استادی
ادامه...
حذاقت، مهارت، استادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویر حذو
حذو
برابر کسی نشستن
ادامه...
برابر کسی نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حذنه
حذنه
خرد گوش، کوته بالا: مرد
ادامه...
خرد گوش، کوته بالا: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پذه
پذه
پد غرب وزک ترنگوت
ادامه...
پد غرب وزک ترنگوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حجه
حجه
از پارسی ک هنجیدن هنهجش
ادامه...
از پارسی ک هنجیدن هنهجش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حیه
حیه
مار، افعی
ادامه...
مار، افعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حوه
حوه
گندمگونی، رود کنار
ادامه...
گندمگونی، رود کنار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حصه
حصه
بهره، بخش، نصیب، سهم، حظ، قسمت، رصد
ادامه...
بهره، بخش، نصیب، سهم، حظ، قسمت، رصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حظه
حظه
مرتبه، بهره رزق
ادامه...
مرتبه، بهره رزق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حنه
حنه
زن همسر مرد، بانگ شتر ناله شتر دلنازکی
ادامه...
زن همسر مرد، بانگ شتر ناله شتر دلنازکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حله
حله
ضعف، شکستگی
ادامه...
ضعف، شکستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حکه
حکه
خارش
ادامه...
خارش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حمه
حمه
چشمه آبگرم مرگ، به گرمابه رفتن کبود، تپ، سختی زهر سم، نیش کژدم
ادامه...
چشمه آبگرم مرگ، به گرمابه رفتن کبود، تپ، سختی زهر سم، نیش کژدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حقه
حقه
مذاهب حقه، ثابت، راست
ادامه...
مذاهب حقه، ثابت، راست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حفه
حفه
نوازش تمام، کرامت تمام، منوال، نورد
ادامه...
نوازش تمام، کرامت تمام، منوال، نورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حسه
حسه
حالت
ادامه...
حالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حره
حره
آزاده زن سنگستان. زن آزاد آزاد زن، جمع حرات
ادامه...
آزاده زن سنگستان. زن آزاد آزاد زن، جمع حرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حذوه
حذوه
مقابل برابر
ادامه...
مقابل برابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حده
حده
تکی
ادامه...
تکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حذا
حذا
روبرو شدن برابر شدن رویاروی بودن، برابر روبرو: (بحذاء منزل وی نزول کرد)، کفش، نعل، سم ستوران، جمع احذیه
ادامه...
روبرو شدن برابر شدن رویاروی بودن، برابر روبرو: (بحذاء منزل وی نزول کرد)، کفش، نعل، سم ستوران، جمع احذیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حذذ
حذذ
چالاکی، کوتاهی و سبکی دم شتر
ادامه...
چالاکی، کوتاهی و سبکی دم شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حذر
حذر
پرهیز کردن، اجنتاب، ترس، بیم، هراس، دوری
ادامه...
پرهیز کردن، اجنتاب، ترس، بیم، هراس، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حذف
حذف
افتاده، افتادگی، سقط
ادامه...
افتاده، افتادگی، سقط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حذق
حذق
خوب آموختن کاری یا مطلبی
ادامه...
خوب آموختن کاری یا مطلبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حذل
حذل
اصل
ادامه...
اصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حبه
حبه
دانه، یک تخم
ادامه...
دانه، یک تخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حذف
حذف
زدایش، ستردن
ادامه...
زدایش، ستردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر حقه
حقه
نیرنگ، ترفند، فریب
ادامه...
نیرنگ، ترفند، فریب
فرهنگ واژه فارسی سره