حذق. حذاقت: حذق الصبی القرآن او العمل حذقاً و حذاقاً و حذاقهً، آموخت کودک قرآن را یا کار را و زیرک شد در آن، یوم حذاق الصبی، روز قرآن ختم کردن کودک. (منتهی الارب) ، سخت زیرک سار شدن در کاری. (تاج المصادر بیهقی)
حِذق. حذاقت: حذق الصبی القرآن او العمل حِذقاً و حِذاقاً و حذاقهً، آموخت کودک قرآن را یا کار را و زیرک شد در آن، یوم حذاق الصبی، روز قرآن ختم کردن کودک. (منتهی الارب) ، سخت زیرک سار شدن در کاری. (تاج المصادر بیهقی)
گرداگرد چشم از اندرون که بسرمه سیاه گردد. ج، حمالیق. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، سپیدی بیغولۀ چشم که پنهان است درون پلکها، سرخی درون پلک که وقت سرمه کشیدن برآید، جای سرمه از اندرون که ملاصق چشم است. (منتهی الارب). ج، حمالیق، حمالق: الاّبنوس جیدللدمعه و التنفط حول الحمالق. (ابن البیطار)
گرداگرد چشم از اندرون که بسرمه سیاه گردد. ج، حمالیق. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، سپیدی بیغولۀ چشم که پنهان است درون پلکها، سرخی درون پلک که وقت سرمه کشیدن برآید، جای سرمه از اندرون که ملاصق چشم است. (منتهی الارب). ج، حمالیق، حمالق: الاَّبنوس جیدللدمعه و التنفط حول الحمالق. (ابن البیطار)