جدول جو
جدول جو

معنی حذاق

حذاق
حاذق ها، زیرکان و دانایان، ماهرها، استادها، جمع واژۀ حاذق
تصویری از حذاق
تصویر حذاق
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با حذاق

حذاق

حذاق
جَمعِ واژۀ حِذقه:ترکت الحبل حذاقاً، یعنی پاره پاره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

حذاق

حذاق
سخت ماهر:
ای ز نعت تو عاجز و حیران
وهم حذاق و فکرت کیاس.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا

حذاق

حذاق
حِذق. حذاقت: حذق الصبی القرآن او العمل حِذقاً و حِذاقاً و حذاقهً، آموخت کودک قرآن را یا کار را و زیرک شد در آن، یوم حذاق الصبی، روز قرآن ختم کردن کودک. (منتهی الارب) ، سخت زیرک سار شدن در کاری. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا