احمد بن محمد بن احمد بن جعفر فقیه حنفی مکنی به ابوالحسین از اکابر علمای حنفی است. رجوع به ابن خلکان و قاموس الاعلام ترکی ج 5 و فوائدالبهیه و ریحانه الادب ج 3 ص 282 و رجوع به ابوالحسین قدوری شود
احمد بن محمد بن احمد بن جعفر فقیه حنفی مکنی به ابوالحسین از اکابر علمای حنفی است. رجوع به ابن خلکان و قاموس الاعلام ترکی ج 5 و فوائدالبهیه و ریحانه الادب ج 3 ص 282 و رجوع به ابوالحسین قدوری شود
عزیزالله. یکی از شعرای ایران، و از سادات قم بوده و در زمان شاه طهماسب صفوی میزیسته و مدت مدیدی در نجف اشرف مجاور شده. دیوانی مرتب دارد. از اوست: ببالین آمدی در وقت مردن ناتوانی را ازین رحمت بمردن ساختی مایل جهانی را. (مجمع الخواص ص 76) نام شاعری از ترکان عثمانی معاصر سلطان سلیم خان ثانی است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
عزیزالله. یکی از شعرای ایران، و از سادات قم بوده و در زمان شاه طهماسب صفوی میزیسته و مدت مدیدی در نجف اشرف مجاور شده. دیوانی مرتب دارد. از اوست: ببالین آمدی در وقت مردن ناتوانی را ازین رحمت بمردن ساختی مایل جهانی را. (مجمع الخواص ص 76) نام شاعری از ترکان عثمانی معاصر سلطان سلیم خان ثانی است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
مقابل غیابی. - تلگراف حضوری، که مخاطب و مخاطب هر دو در تلگرافخانه باشند. - طبخ حضوری، نوعی تفنن شکمخوارگان از شاهان و اعیان رجال که امر دهند طعامی را در حضور آنان پزند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، مقابل حصولی و کسبی. (علم...) (اصطلاح حکمای اسلام) علم حضوری مقابل است با علم حصولی و آن علمی است که در آن صورت علمی عین صورت عینی باشد همچون علم نفس بذات و آثار خود و بطور کلی علم هر علت حقیقی و هر مجردی بذات و معلومات خود و هم بعقیدۀ بعضی علم فانی و بمفنی فیه یعنی علم معلول بعلت حقیقی خود از این رو که در آن فانی می باشد. علم حصولی را علم ارتسامی و علم حضوری را علم اشراقی نیز خوانده اند. کلمه ’کنسیانس’ که ترجمه تحت لفظی آن ’علم معی’ و بنابراین از جهت ترکیب لفظی با علم حضوری بسیار نزدیک است از جهت مفهوم نیز در اصطلاح فلاسفه و روان شناسان غرب با علم حضوری فرقی چندان ندارد چه مراد آنها از این لفظ معرفت مستقیمی است که نفس بذات و آثار خود دارد و چون این نحو علم را در واقع با خود نفس امتیازی مصداقی نیست و همان نفس است، از این رو که عالم بذات خویش می باشد از این جهت گاهی کلمه ’کنسیانس’ را به معنی خود نفس نیز بکار می برند. همین گونه معلوماتست که بنزدیک حکمای ما غالباً معلومات حضوری و هم در ضمن بحث و گفتگوی از مقدمات قیاسی منطقی مشاهدات وجدانی و وجدانیات خوانده شده و از مواد ضروری و یقینی قیاس قرار داده شده است. درین جا باید گفته شود که در نظر محققین قدیم ما در واقع علم حقیقی منحصر است بعلم حضوری که جز حضور ذات شی ٔ برای خود آن و بالنتیجه نحوی از خود وجود چیز دیگر نیست و از اینجا معلوم میشود که چندانکه بهره و دارائی و وجدان موجودی از وجود بیشتر باشد، علم آن موجود بیشتر خواهدبود. اینست که قدمای ما علم حضوری را گاهی وجدان و علم وجدانی و معلومات حضوری را وجدانیات و جهل بسیط را فقدان و مجهولات بسیط را وجدان فقدانیات نیز خوانده اند، ولی باید دانست که ما به ازای حقیقی لفظ وجدان بفرانسه ’کنسیانس’ نیست، بلکه ’پسسیون’ می باشد که معمولاً از طرف حکمای غرب بمعنی ملک یا جده (یکی از مقولات دهگانه ارسطو) بکار میرود. لیکن گاهی نیز در ضمن بعضی از تعبیرات به معنی علم حضوری استعمال میشود، چنانکه گاهی هم در مثل جملۀ ’بخود علم حضوری گرفتن’ بجای ’کنسیانس’ لفظ ’پسسیون’ بکار برده میشود. مقابل این لفظ در زبان فرانسه لفظ ’پریواسیون’ در اصطلاح فلسفه به معنی فقدان و عدم ملکه می باشد. (مجلۀ مهرسال 5 شمارۀ 9 مقالۀ دکتر فردید). و نیز رجوع به لفظ حصولی در همین لغت نامه شود
مقابل غیابی. - تلگراف حضوری، که مخاطِب و مخاطَب هر دو در تلگرافخانه باشند. - طبخ حضوری، نوعی تفنن شکمخوارگان از شاهان و اعیان رجال که امر دهند طعامی را در حضور آنان پزند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، مقابل حصولی و کسبی. (علم...) (اصطلاح حکمای اسلام) علم حضوری مقابل است با علم حصولی و آن علمی است که در آن صورت علمی عین صورت عینی باشد همچون علم نفس بذات و آثار خود و بطور کلی علم هر علت حقیقی و هر مجردی بذات و معلومات خود و هم بعقیدۀ بعضی علم فانی و بمفنی فیه یعنی علم معلول بعلت حقیقی خود از این رو که در آن فانی می باشد. علم حصولی را علم ارتسامی و علم حضوری را علم اشراقی نیز خوانده اند. کلمه ’کنسیانس’ که ترجمه تحت لفظی آن ’علم معی’ و بنابراین از جهت ترکیب لفظی با علم حضوری بسیار نزدیک است از جهت مفهوم نیز در اصطلاح فلاسفه و روان شناسان غرب با علم حضوری فرقی چندان ندارد چه مراد آنها از این لفظ معرفت مستقیمی است که نفس بذات و آثار خود دارد و چون این نحو علم را در واقع با خود نفس امتیازی مصداقی نیست و همان نفس است، از این رو که عالم بذات خویش می باشد از این جهت گاهی کلمه ’کنسیانس’ را به معنی خود نفس نیز بکار می برند. همین گونه معلوماتست که بنزدیک حکمای ما غالباً معلومات حضوری و هم در ضمن بحث و گفتگوی از مقدمات قیاسی منطقی مشاهدات وجدانی و وجدانیات خوانده شده و از مواد ضروری و یقینی قیاس قرار داده شده است. درین جا باید گفته شود که در نظر محققین قدیم ما در واقع علم حقیقی منحصر است بعلم حضوری که جز حضور ذات شی ٔ برای خود آن و بالنتیجه نحوی از خود وجود چیز دیگر نیست و از اینجا معلوم میشود که چندانکه بهره و دارائی و وجدان موجودی از وجود بیشتر باشد، علم آن موجود بیشتر خواهدبود. اینست که قدمای ما علم حضوری را گاهی وجدان و علم وجدانی و معلومات حضوری را وجدانیات و جهل بسیط را فقدان و مجهولات بسیط را وجدان فقدانیات نیز خوانده اند، ولی باید دانست که ما به ازای حقیقی لفظ وجدان بفرانسه ’کنسیانس’ نیست، بلکه ’پسسیون’ می باشد که معمولاً از طرف حکمای غرب بمعنی ملک یا جده (یکی از مقولات دهگانه ارسطو) بکار میرود. لیکن گاهی نیز در ضمن بعضی از تعبیرات به معنی علم حضوری استعمال میشود، چنانکه گاهی هم در مثل جملۀ ’بخود علم حضوری گرفتن’ بجای ’کنسیانس’ لفظ ’پسسیون’ بکار برده میشود. مقابل این لفظ در زبان فرانسه لفظ ’پریواسیون’ در اصطلاح فلسفه به معنی فقدان و عدم ملکه می باشد. (مجلۀ مهرسال 5 شمارۀ 9 مقالۀ دکتر فردید). و نیز رجوع به لفظ حصولی در همین لغت نامه شود
ابوالعباس. یکی از دانشمندان مغرب معاصر و پیوستۀ ابویعقوب یوسف بن عبدالمؤمن مقیسی. او راست: کتاب صفوه الادیب و کتاب دیوان العرب و آن دو را بنام یوسف بن عبدالمؤمن کرده است. رجوع به حبیب السیر جزو 4 از ج 2 ص 209 س 14 شود
ابوالعباس. یکی از دانشمندان مغرب معاصر و پیوستۀ ابویعقوب یوسف بن عبدالمؤمن مقیسی. او راست: کتاب صفوه الادیب و کتاب دیوان العرب و آن دو را بنام یوسف بن عبدالمؤمن کرده است. رجوع به حبیب السیر جزو 4 از ج 2 ص 209 س 14 شود
اصفهانی محمد بن ابراهیم بن یحیی بن حکم بن حزور ثقفی حزوری مولای سائب بن الافزع از اهل اصفهان است و از مصیصی محمد بن سلیمان روایت کند. (سمعانی) کوفی. علی بن حزور. از ابومریم جعفی ویونس بن بکیر و سعید بن محمد وراق و مصعب بن سلام از وی روایت دارند، لکن قوی الحدیث نباشد. (سمعانی 167) بغدادی محمد بن ابراهیم بن ابی الحزور، وراق بغدادی است، از بشر بن موسی روایت دارد و ابراهیم بن مخلد از وی. در ربیع الاول 534 هجری قمری درگذشت. (سمعانی) نصر بن حزور. از زبیر عدوی روایت دارد، و ابوحنیفۀ کثیر از وی. (سمعانی 167)
اصفهانی محمد بن ابراهیم بن یحیی بن حکم بن حزور ثقفی حزوری مولای سائب بن الافزع از اهل اصفهان است و از مصیصی محمد بن سلیمان روایت کند. (سمعانی) کوفی. علی بن حزور. از ابومریم جعفی ویونس بن بکیر و سعید بن محمد وراق و مصعب بن سلام از وی روایت دارند، لکن قوی الحدیث نباشد. (سمعانی 167) بغدادی محمد بن ابراهیم بن ابی الحزور، وراق بغدادی است، از بشر بن موسی روایت دارد و ابراهیم بن مخلد از وی. در ربیع الاول 534 هجری قمری درگذشت. (سمعانی) نصر بن حزور. از زبیر عدوی روایت دارد، و ابوحنیفۀ کثیر از وی. (سمعانی 167)
دهی از دهستان زاویۀ بخش شوش شهرستان دزفول. دارای 300 تن سکنه میباشد. از رود خانه دز مشروب میشود. محصولاتش غلات، برنج و کنجد است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ عشایر لر هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان زاویۀ بخش شوش شهرستان دزفول. دارای 300 تن سکنه میباشد. از رود خانه دز مشروب میشود. محصولاتش غلات، برنج و کنجد است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ عشایر لر هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)