- حدوث
- نوشدن، نو پیدا شدن چیزی، نو آمدن، وجود بعد از عدم
معنی حدوث - جستجوی لغت در جدول جو
- حدوث
- نو پیدا شدن، واقع شدن امر تازه، رخ دادن، پدید آمدن چیز تازه
- حدوث ((حُ))
- نو پیدا شدن، تازه واقع شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تازگی نو شدگی
تازگی، جوانی
نزدیک، پیرامون، نزدیک به
جماعتی که سخن کنند
چیز نو، سخن نو، مسئله، امور، مطلب، قضیه، تازه، جدید
نواحی، اطراف، حوالی
نشیب، سراشیب، زمین گود
حدها، اندازه ها، مقدارها، مرز ها، جمع واژۀ حد
سخنی که از پیغمبر اسلام و ائمه نقل شده است، سخن، کلام، داستان، حکایت، در فلسفه حادث، نو، تازه، جدید، خبر
حدیث اسرا: حدیث معراج
حدیث رفع: حدیثی که در آن اموری از مکلفان رفع شده است
حدیث قدسی: در فقه حدیثی که پیامبر اسلام از پروردگار روایت کرده است ولی در قرآن نیست
حدیث نفس: با خود سخن گفتن، سخنی که با خود بگویند
حدیث اسرا: حدیث معراج
حدیث رفع: حدیثی که در آن اموری از مکلفان رفع شده است
حدیث قدسی: در فقه حدیثی که پیامبر اسلام از پروردگار روایت کرده است ولی در قرآن نیست
حدیث نفس: با خود سخن گفتن، سخنی که با خود بگویند
هم سخن وقصه گوی مرد بسیار سخن، پر سخن، خوش سخن مرد بسیار سخن، پر سخن، خوش سخن
جمع حد، کوستک ها خچور، آیین ها، اندازه ها زجر کردن و راندن شتران بسرود و آواز
پریشاندن، رگ جگر
آواز خواندن ساربان برای شتران که تند بروند، راندن شتر با خواندن سرود و آواز
حادث، ویژگی امری که تازه واقع شده، امری که معروف در سنت و شریعت نباشد، بدعت
جوان، نوجوان
ادرار یا مدفوع و آنچه وضو را باطل می کند
جوان، نوجوان
ادرار یا مدفوع و آنچه وضو را باطل می کند
در اصطلاح علم کلام و فلسفه مسبوق به عدم بودن جهان است
افسانه شگفت سخن، کار نو، فرگفت افسانه سخن شگفت حدیث، کار نو، جمع احادیث
افسانه، حادثۀ عجیب، ذکر، نام، حادثه، پیشامد
گذشته گذشته