نام جائی در حره، که بنام یکی از برادران سلمی که در آن مقام داشت نامیده شده است. داستان عشق ورزی اجاء با سلمی و قتل سلمی توسط برادرانش، حدثان و غمیم، در معجم البلدان ذیل کلمه أجاء آمده است
نام جائی در حره، که بنام یکی از برادران سلمی که در آن مقام داشت نامیده شده است. داستان عشق ورزی اجاء با سلمی و قتل سلمی توسط برادرانش، حدثان و غمیم، در معجم البلدان ذیل کلمه أجَاء آمده است
چیزی نو که نبود. (منتهی الارب). و بعضی گفته اند حدثان تثنیۀ حدث و به معنی شب و روز و نوائب و حوادث طارقۀ روز و شب است: رمی الحدثان نسوه آل حرب بمقدار سمدن له سمودا. ؟ ، مرگ. موت. (مجمع البحرین). ج، حدثان، حدثان، حدث (اصطلاح علمای عربیت) ، فاس: و الحدثان فی کلام العرب الفاس. (معجم البلدان)
چیزی نو که نبود. (منتهی الارب). و بعضی گفته اند حدثان تثنیۀ حدث و به معنی شب و روز و نوائب و حوادث طارقۀ روز و شب است: رمی الحدثان نسوه آل حرب بمقدار سمدن له سمودا. ؟ ، مرگ. موت. (مجمع البحرین). ج، حُدْثان، حِدْثان، حَدَث (اصطلاح علمای عربیت) ، فاس: و الحدثان فی کلام العرب الفاس. (معجم البلدان)
اول کار و آغاز آن. (منتهی الارب). حدثان چیزی، اول آن. ابتدای آن. (اقرب الموارد) : لولا حدثان قومک بالکفر لهدمت الکعبه (حدیث عائشه). (منتهی الارب). یقال: افعل ذلک الأمر بحدثان ذلک، ای بأوله. (مهذب الاسماء) ، حدثان الدهر، سختیها و بلاهای زمانه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). نوائب روزگار. صروف دهر. حوادث دهر: به خدمت تو گراید همی ستاره و ماه مرا ز خدمت تو بازداشته حدثان. فرخی. هرگز ندهد خردمنش را بر خود راه کز خردمنش محتشمان را حدثان است. منوچهری. اندرشده چشم ما به خواب خوش چشم حدثان به وادی طنجه. منوچهری. چو کوه ثهلان آسوده بوداز جنبش چو چرخ گردان بی باک بود از حدثان. مسعودسعد. از دست تصاریف زمان و طوارق حدثان در امان بودند. (جهانگشای جوینی) ، جمع واژۀ حدیث. احادیث، جمع واژۀ حدث. (منتهی الارب) ، جمع واژۀ حدثان. (معجم البلدان)
اول کار و آغاز آن. (منتهی الارب). حدثان چیزی، اول آن. ابتدای آن. (اقرب الموارد) : لولا حدثان قومک بالکفر لهدمت الکعبه (حدیث عائشه). (منتهی الارب). یقال: افعل ذلک الأمر بحدثان ذلک، ای بأوله. (مهذب الاسماء) ، حدثان الدهر، سختیها و بلاهای زمانه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). نوائب روزگار. صروف دهر. حوادث دهر: به خدمت تو گراید همی ستاره و ماه مرا ز خدمت تو بازداشته حدثان. فرخی. هرگز ندهد خردمنش را بر خود راه کز خردمنش محتشمان را حدثان است. منوچهری. اندرشده چشم ما به خواب خوش چشم حدثان به وادی طنجه. منوچهری. چو کوه ثهلان آسوده بوداز جنبش چو چرخ گردان بی باک بود از حدثان. مسعودسعد. از دست تصاریف زمان و طوارق حدثان در امان بودند. (جهانگشای جوینی) ، جَمعِ واژۀ حدیث. احادیث، جَمعِ واژۀ حَدَث. (منتهی الارب) ، جَمعِ واژۀ حَدَثان. (معجم البلدان)
حدوث. برنائی. (دهار) (ادیب نطنزی). جوانی. (دهار) (ادیب نطنزی) (مهذب الاسماء). اول جوانی. (منتهی الارب) ، تازگی. نوی، اول هر چیزی. آغاز امری، حداثث امری، آغاز و اول و شروع کاری. (از منتهی الارب). - حداثت سن، خردسالی. (غیاث). با عنفوان جوانی و حداثت سن نقابت سادات علویه بشهر قم و نواحی بدو مفوض بوده است. (تاریخ قم ص 220)
حدوث. برنائی. (دهار) (ادیب نطنزی). جوانی. (دهار) (ادیب نطنزی) (مهذب الاسماء). اول جوانی. (منتهی الارب) ، تازگی. نوی، اول هر چیزی. آغاز امری، حداثث امری، آغاز و اول و شروع کاری. (از منتهی الارب). - حداثت سن، خردسالی. (غیاث). با عنفوان جوانی و حداثت سن نقابت سادات علویه بشهر قم و نواحی بدو مفوض بوده است. (تاریخ قم ص 220)
جمع واژۀ مستحدث و مستحدثه. بناهای نو برآورده: مبلغ خراج عمارات و مستحدثات او در حوالی و حدود شهر از ابنیۀ عالیه و امکنۀ رفیعه... زیادت از پانصدهزار دینار باشد. (ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 97). رجوع به مستحدث و مستحدثه شود
جَمعِ واژۀ مستحدث و مستحدثه. بناهای نو برآورده: مبلغ خراج عمارات و مستحدثات او در حوالی و حدود شهر از ابنیۀ عالیه و امکنۀ رفیعه... زیادت از پانصدهزار دینار باشد. (ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 97). رجوع به مستحدث و مستحدثه شود
پیشامدها حوادث. یا حدثان دهر (روزگار)، نوایب روزگار، حدوث مقابل قدم (چون ز کونین بدر نهاد قدم حدثان را بماند و ماند قدم) (حدیقه مد. 224) اول امر آغاز چیزی، پیشامدها حوادث
پیشامدها حوادث. یا حدثان دهر (روزگار)، نوایب روزگار، حدوث مقابل قدم (چون ز کونین بدر نهاد قدم حدثان را بماند و ماند قدم) (حدیقه مد. 224) اول امر آغاز چیزی، پیشامدها حوادث
جمع مستحدثه، نو ساخته ها جمع مستحدثه: و در علف زار کنارارس بحوالی قریه نعمت آباد که از قرای ثنهر برلاس است از مستحدثات التفات همت عالی نهمت آن حضرت نزول فرمود
جمع مستحدثه، نو ساخته ها جمع مستحدثه: و در علف زار کنارارس بحوالی قریه نعمت آباد که از قرای ثنهر برلاس است از مستحدثات التفات همت عالی نهمت آن حضرت نزول فرمود