جدول جو
جدول جو

معنی حجین - جستجوی لغت در جدول جو

حجین
(حُ جَ)
ابن المثنی. ابوعمر. تابعی است. تابعی در متون اسلامی به مسلمانانی گفته می شود که از صحابه پیامبر اسلام (ص) دانش و هدایت گرفته اند. این نسل دوم مسلمانان، از مهم ترین گروه هایی هستند که باعث تثبیت آموزه های دینی شدند و با تلاش های علمی خود، علوم اسلامی را در قرون اولیه رشد دادند. تابعین عموماً دارای ویژگی هایی چون زهد، علم، تقوا و دقت در نقل حدیث بوده اند.
ابن المثنی. محدث است. (منتهی الارب). علم حدیث و به ویژه دقت های محدثان در بررسی احادیث، یکی از پایه های اصلی شکل گیری فقه اسلامی است. محدثان با گردآوری و بررسی دقیق احادیث پیامبر اسلام، به فقیهان کمک کردند تا بر اساس روایات صحیح، فتوا صادر کنند. این نقش برجسته محدثان در تاریخ اسلام، به حفظ صحت و اصالت منابع دینی کمک شایانی کرد.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حنین
تصویر حنین
(پسرانه)
اشتیاق، ناله، زاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حسین
تصویر حسین
(پسرانه)
نیکو، خوب، مصغر حسن، نام امام سوم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حزین
تصویر حزین
(پسرانه)
اندوهگین، غمگین، لقب یکی از شاعران قرن دوازدهم، حزین لاهیجی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حجیم
تصویر حجیم
دارای حجم، پرحجم، بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سجین
تصویر سجین
سخت از هر چیز، شدید، سخت، نام جایی در دوزخ، دائم، ثابت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عجین
تصویر عجین
خمیر، سرشته، سرشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حزین
تصویر حزین
غمگین، اندوهگین، اندوهناک، غمناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وجین
تصویر وجین
عمل کندن و دور ریختن گیاه های هرز از میان کشتزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حجیب
تصویر حجیب
پرده، چیزی که برای جلوگیری از نور جلو پنجره یا در نصب می کند برای مثال چون دیگران ز دل نروی گر روی ز چشم / کاندر میان جانی و از دیده در حجیب (سعدی۲ - ۳۲۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آجین
تصویر آجین
آجیدن، پسوند متصل به واژه به معنای آجیده شده با مثلاً تیرآجین، شمع آجین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حنین
تصویر حنین
بانگ کردن از شادی یا غم، مهر و شفقت و اشتیاق، ناله، زاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کجین
تصویر کجین
جامه ای که در آن ابریشم خام به کار رفته باشد، برگستوان
فرهنگ فارسی عمید
(حُ جَ نَ)
ازاعلام است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
منسوب به کج، جامه ای بود که در درون آن بجای پنبه ابریشم (کج) می آکندند و در روز جنگ می پوشید ند کج آکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لجین
تصویر لجین
سیم نکره
فرهنگ لغت هوشیار
کرانه لور کند کرانه دشت کناره دره عمل کندن گیاه هرزاز میان مزرعه باغچه عمل پیراستن زمین از علفهای هرزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هجین
تصویر هجین
فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجین
تصویر عجین
سرشین و خمیر کردن، آمیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصین
تصویر حصین
محکم، استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجین
تصویر سجین
زندان سخت، دفتر زندانیان، جایگاهی در دوزخ ثابت دایم، سخت شدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجین
تصویر دجین
گولزن ریشخند گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنین
تصویر حنین
ناله و زاری، بانگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقین
تصویر حقین
بازداشته، محبوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسین
تصویر حسین
صاحب جمال و نیکو، خوب (نام امام سوم شیعیان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزین
تصویر حزین
اندوهگین، غمناک، افسرده، مهموم، مغموم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجون
تصویر حجون
تنبل، دژ جنگ جنگ دشمن فریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجیب
تصویر حجیب
پرده از حجاب ساخته شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجیم
تصویر حجیم
ستبر، کلفت، ضخیم، گنده، هنگفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجین
تصویر رجین
زهر کشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آجین
تصویر آجین
آجیده آژده: تیرآجین شمع آجین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محجین
تصویر محجین
زنگوله ای گل زنگوله ای از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آجین
تصویر آجین
آجیده، آژده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عجین
تصویر عجین
آغشته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حجیم
تصویر حجیم
گنجا
فرهنگ واژه فارسی سره