جدول جو
جدول جو

معنی حبره - جستجوی لغت در جدول جو

حبره
(حِ رَ)
حصنی است به مدینۀ منوره، مالی است هم در مدینه از آن بنی قینقاع. (منتهی الارب) ، اطم من اطام الیهود بالمدینه فی دار صالح بن جعفر. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
حبره
(حِ رَ)
نام دختر ابی ضیغم بلویه و او شاعرۀ تابعیه بوده است. (قاموس الاعلام) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حبره
(حِ بِ رَ)
زردی دندان. حبر. حبره
لغت نامه دهخدا
حبره
(حُ رَ)
گره درخت که بریده از آن آوند سازند، زردی دندان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حبره
(حَ بَ رَ)
مقام پاپ. منصب بابا ، ابوحبره. تابعی است
لغت نامه دهخدا
حبره
(حِرَ)
زردی دندان. ج، حبر. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
حبره
شادمانی، فراخی، زردی دندان
تصویری از حبره
تصویر حبره
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابره
تصویر ابره
هوبره، پرنده ای وحشی حلال گوشت و بزرگ تر از مرغ خانگی با گردن دراز و بال های زرد رنگ و خالدار، حباری، چرز، جرز، جرد، تودره، شاست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حجره
تصویر حجره
اتاقی در مدرسه یا کاروان سرا، غرفه، اتاق، خانه، ناحیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حاره
تصویر حاره
گرم، گرمسیری مثلاً بلاد حاره، در طب قدیم دارای خاصیت گرم مثلاً ادویۀ حاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خبره
تصویر خبره
متخصص، کارشناس، خبرت
فرهنگ فارسی عمید
باد سرخ از بیماری ها سرخ باده، سرخ سرک از پرندگان، سرخی، سرخاب غازه سرخی قرمزی، رنگ سرخ قرمز، نوعی آماس در بدن باد سرخ سرخ باد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حشره
تصویر حشره
جنبنده، خزنده، رونده، گزنده، پرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفره
تصویر حفره
گودال، چاله، خندق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبره
تصویر شبره
برز بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حضره
تصویر حضره
بزم آرایی، کناره، آواز خوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبره
تصویر خبره
آگاهی یافتن، معرفت پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبره
تصویر دبره
بد بختی، شکست، پایان کار، پاره، خیابان
فرهنگ لغت هوشیار
کیسه برزگ، کیسه ای که مسافران و شکارچیان لوازم کار و توشه خود را در آن گذارند، کیسه ای که دارای بند است و در آن کاه و جو ریزند و بگردن چارپایان بندند تا از آن بخورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبسه
تصویر حبسه
گرفتگی زبان و سخن گفتن بسختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبرج
تصویر حبرج
نوعی مرغابی شبیه به هوبره و کوچکتر از آن که در مصر فراوانست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبشه
تصویر حبشه
قومی از بنی حام، گروهی از سیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
پیشگامی پیشوایی در دانش لاتینی بوته خشخاش، خشخاش تتری کپسول خشخاش، گیاه خشخاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبوه
تصویر حبوه
بخشیدن، دهش عطا دادن عطا دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجره
تصویر حجره
پاره زمین دیوار کشیده مسقف، پاره از زمین، غرفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حربه
تصویر حربه
آلت حرب و جنگ، سلاح، جوبدستی و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تبسیده تفسان، ترب رشتی از گیاهان بر زن کوی مونث جار: ادویه حاره اغذیه حاره، ترب رشتی
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره قرنفلیان که در مناطق معتدل آسیا و اروپا میروید جبرو اولسطیون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبره
تصویر سبره
بامداد خنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبره
تصویر زبره
دبیره (خط کتابت) دوش، پاره آهن، سندان، پتک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بحره
تصویر بحره
شهر، مرغزار، آبخیز، تالاب، بوستان بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبره
تصویر آبره
مگس مازو ابره رویه آوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدره
تصویر حدره
چشم بر جسته، گلمژه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفره
تصویر حفره
سوراخ، چاله، گودال، مغاک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خبره
تصویر خبره
کارشناس، زبردست
فرهنگ واژه فارسی سره