جدول جو
جدول جو

معنی حبرانی - جستجوی لغت در جدول جو

حبرانی
(حُ نی ی)
ابوسعید عبدالله بن بشر الحبرانی السکسکی. در عداد شامیان بشمار آید و به عبدالله بن ابی اماس معروف است. و ابوعبده حداد و محمد بن حمران از وی روایت کنند. او ساکن بصره بود. (سمعانی 153 ب)
ابوراشد. احضر نام داشت و بعض اصحاب پیغمبر را دریافت. و از شامیان محسوب است و مردم آنجا از وی روایت کنند. (سمعانی 153ب). رجوع به حبران شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
ویژگی اوضاع و احوال آشفته در هر چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبرانی
تصویر عبرانی
عبری، زبانی از شاخۀ زبان های سامی که میان یهودیان رایج است، خطی که این زبان با آن نوشته می شود، هر یک از افراد قوم یهود، یهودی
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
منسوب به بحر که قعر رحم باشد. خون زهدان. خون سرخ خالص. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
باش درین خانه زندانیان
روزن و در بسته چو بحرانیان.
نظامی.
- دم بحرانی، خونی سخت سرخ و غلیظ و بسیار، منسوب به بحر و آن قعر رحم باشد و آن پیش از یاء نسبت برای مبالغه است. (یادداشت مؤلف) ، گرفتن. تخمین زدن. تقدیر کردن
منسوب به بحران. (ناظم الاطباء). منسوب به بحرین. (از المنجد). انتساب به بحر. (از انساب سمعانی) ، مرد کوتاه کلان شکم، شتر جوانه. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
منسوب به حوران. (الانساب سمعانی). رجوع به حوران شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
شیخ هاشم بن سلیمان، او راست: مدینهالمفاخر فی فضائل الامام علی بن ابی طالب و کراماته. (از معجم المطبوعات)
یوسف بن احمد از فقهای امامیه بود. او راست: کشکول البحرانی. لؤلوءه البحرین. (از معجم المطبوعات)
عباس بحرانی بن یزید. محدث بود. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
ابراهیم بن عیسی بن یحیی (1844- 1915م.) استاد دانشکدۀ امریکایی بیروت و از شاعران است، او راست: 1- البدیعه فی علم الطبعیه و این ارجوزه ای است که درباره علوم طبیعی سروده است. 2- الاّیات البینات فی غرائب الارض و السموات. 3- ابطال مذهب داروین. 4- جلاءالدیاجی فی الالغاز و المعمیات والاحاجی. 5- الضوء المشرق فی علم المنطق. و چند کتاب دیگر. (معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
آشفتگی وانقلاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیرانی
تصویر حیرانی
کاتورگی سترتکی
فرهنگ لغت هوشیار
یهودی مرد، زبان یهودی عبری یهودی جمع عبرانیون عبرانیین، زبان یهود عبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبرانی
تصویر عبرانی
((ع ِ))
عبری، یهودی، زبان یهود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
((بَ))
تغییر حالت و آشفتگی مریض، وضع غیرعادی در امری از امور مملکتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
شديد الأهمّيّة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
Critical, Crucially
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
critique, de manière cruciale
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
critico, crucialmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
muhimu, kwa umuhimu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
критический , критически
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
kritisch, entscheidend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
критичний , критично
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
krytyczny, kluczowo
دیکشنری فارسی به لهستانی
گیجی، تعجّب، سرگردانی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
سنگین , اہمیت سے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
গুরুতর , গুরুত্বপূর্ণভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
kritik, kritik bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
crítico, crucialmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
중대한 , 중요한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
重大な , 重要に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
קריטי , בצורה קריטית
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
危急的 , 关键地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
kritis, dengan penting
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
วิกฤต , อย่างสำคัญ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
kritiek, cruciaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
crítico, crucialmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
गंभीर , महत्वपूर्ण तरीके से
دیکشنری فارسی به هندی