جدول جو
جدول جو

معنی حبث - جستجوی لغت در جدول جو

حبث
(حَ بِ)
نوعی از مار که دم ندارد. (؟) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حبش
تصویر حبش
طایفهای از سیاه پوستان افریقا، قوم سیاهپوست ساکن حبشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حبس
تصویر حبس
زندان، بازداشتن، زندانی کردن، بازداشت
حبس ابد: در علم حقوق نوعی حبس که محکوم باید تا آخر عمر در زندان باشد
حبس مؤبد: در علم حقوق نوعی حبس که محکوم باید تا آخر عمر در زندان باشد، حبس ابد
حبس انفرادی: در علم حقوق نوعی حبس که محکوم باید در مدت زندانی بودن جدا از سایر زندانیان باشد
حبس با اعمال شاقه: در علم حقوق نوعی حبس که محکوم باید در مدت زندانی بودن کارهای دشوار انجام بدهد
حبس بول: عارضه ای که در آن انسان نمی تواند ادرار کند، مسدود شدن مجرای ادرار، شاش بند، حبس البول
حبس تادیبی: در علم حقوق حبس برای جنحه که مدت آن چند ماه و حداکثر سه سال است
حبس تکدیری: در علم حقوق حبس برای بزه های کوچک از دو تا ده روز
حبس مجرد: در علم حقوق نوعی حبس که محکوم باید در مدت زندانی بودن جدا از سایر زندانیان باشد، حبس انفرادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرث
تصویر حرث
شیار کردن زمین برای زراعت، شخم زدن، مزرعه، محل کشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حبر
تصویر حبر
عالم، دانشمند، پیشوای روحانی و دانشمند یهود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حدث
تصویر حدث
حادث، ویژگی امری که تازه واقع شده، امری که معروف در سنت و شریعت نباشد، بدعت
جوان، نوجوان
ادرار یا مدفوع و آنچه وضو را باطل می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حبر
تصویر حبر
مرکّب، جوهر، نوعی پارچۀ لطیف و موج دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حربث
تصویر حربث
تمک از گیاهان تمک
فرهنگ لغت هوشیار
هم سخن وقصه گوی مرد بسیار سخن، پر سخن، خوش سخن مرد بسیار سخن، پر سخن، خوش سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابث
تصویر ابث
خرامنده، بنشاط، شادان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بحث
تصویر بحث
باز پرسی کردن، تفتیش، کاوش، شدت طلب، تفحص، کافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرث
تصویر حرث
کشت کردن، کاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبث
تصویر صبث
درز دوزی پارسی تازی گشته سبد سبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبث
تصویر شبث
عنکبوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبث
تصویر خبث
آمیزش حرام، لواط پلیدی، نجاست پلیدی، نجاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیث
تصویر حیث
جا، آنجا، کجا
فرهنگ لغت هوشیار
سوگند شکستن، بزهمندی، پزامش (بلوغ)، هده گرایی، بیهده گرایی (هده حق و بیهده باطل) سوگند شکستن، بزه مندی، گناه بزه اثم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوث
تصویر حوث
پریشاندن، رگ جگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفث
تصویر حفث
هزارخانه شکنبه هزار خانه
فرهنگ لغت هوشیار
هم آوای رنج نموداری، ناگه پیدایی، نزدیکیدن نزدیک شدن، گوشه گیری، گردگیری هم آوای کتف چوب زدن
فرهنگ لغت هوشیار
دانشمند یهود، عالم یهود شاد شدن، شادمانی، شادمانه کردن، شاد کردن شاد شدن، شادمانی، شادمانه کردن، شاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبس
تصویر حبس
بازداشتن، بند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبش
تصویر حبش
فیسا (بوقلمون) شوات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبط
تصویر حبط
باطل شدن کار، باطل و ناچیز شدن آن، باطل شدن ثواب عمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبق
تصویر حبق
نادان
فرهنگ لغت هوشیار
ناکس و فرومایه بیخ انگور راه آسمانی اختر راه، مرغوله (زلف مجعد)، کوهه خیزابه بریدن، گردن زدن، دولا دوختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبل
تصویر حبل
ریسمان، طناب، بند سختی، دانشمند، زیرک سختی، دانشمند، زیرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبن
تصویر حبن
بیماری تشنگی، علت استسقاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبو
تصویر حبو
نزدیک شدن، نزدیکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبه
تصویر حبه
دانه، یک تخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبی
تصویر حبی
منسوب به حبش و حبشه. ساخته حبشه، از مردم حبشه اهل حبشه
فرهنگ لغت هوشیار
جنبش، جنبیدن، آواز، افتادن نیرو، بیش از اندازه باطل شدن حق کسی باطل شدن حق کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبس
تصویر حبس
زندان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عبث
تصویر عبث
بیهوده، گزاف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بحث
تصویر بحث
جستار
فرهنگ واژه فارسی سره