تأنیث حاکم. زن حاکم. خاتون. ملکه. - طبقۀ حاکمه، طبقه ای از مردم که قدرت حکومت در دست آنانست. - هیئت حاکمه، مجموع دوائر و اشخاصی که در قومی حکم رانند. قوه حاکمه
تأنیث حاکم. زن حاکم. خاتون. ملکه. - طبقۀ حاکمه، طبقه ای از مردم که قدرت حکومت در دست آنانست. - هیئت حاکمه، مجموع دوائر و اشخاصی که در قومی حکم رانند. قوه حاکمه
با کسی بحکم شدن. (زوزنی). بردن کسی راپیش حاکم به خصومت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به محاکمه شود، در اصطلاح فتیان تداعی و تناکر است در عیب پیش زعیم قوم یا نزد حکمی که دو خصم بدو راضی باشند. (نفایس الفنون علم فتوت)
با کسی بحکم شدن. (زوزنی). بردن کسی راپیش حاکم به خصومت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به محاکمه شود، در اصطلاح فتیان تداعی و تناکر است در عیب پیش زعیم قوم یا نزد حکمی که دو خصم بدو راضی باشند. (نفایس الفنون علم فتوت)
سمت حاکم. حاکمیت. قدرت. اختیار. حکمرانی: امیرالمؤمنین ترا نگهبان ایشان کرده، و سیاست ایشان را بتو حواله کرده و تو را جهت حاکمی ایشان خواسته. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313). آن روز هیچ حکم نباشد مگر بعدل ایزد سذوم را ننشسته بحاکمی. ناصرخسرو (دیوان ص 451)
سمت حاکم. حاکمیت. قدرت. اختیار. حکمرانی: امیرالمؤمنین ترا نگهبان ایشان کرده، و سیاست ایشان را بتو حواله کرده و تو را جهت حاکمی ایشان خواسته. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313). آن روز هیچ حکم نباشد مگر بعدل ایزد سذوم را ننشسته بحاکمی. ناصرخسرو (دیوان ص 451)
فرزبود فرزان: دریافت آمیغ هر چیزی دانشی که می پردازد به جاورها (احوال) و چگونگی های باشندگان بیرونی یا دیدنی آن چنان که هستند به اندازه توان آدمی سخن استوار آنچه از لگام که زنخ و روی دهان و دو سوی بینی را بپوشاند جانه بند
فرزبود فرزان: دریافت آمیغ هر چیزی دانشی که می پردازد به جاورها (احوال) و چگونگی های باشندگان بیرونی یا دیدنی آن چنان که هستند به اندازه توان آدمی سخن استوار آنچه از لگام که زنخ و روی دهان و دو سوی بینی را بپوشاند جانه بند
محاکمه در فارسی داد رسی، داد خواهی با کسی نزد حاکم برای رفع خصومت رفتن بدادگاه رفتن و اقامه دعوی کردن، عمل حاکم یا قاضی در طی یک مرافعه دادرسی جمع محاکمات. توضیح محاکمه دادرسی و رسیدگی دادگاه است بدعوی و ادله طرفین بمنظور اتخاذ تصمیم قضائی درباره مورد نزاع. شروع دادرسی از زمانیست که تشریفات اداری پرونده در دفتر دادگاه تکمیل شده باشد، دادرسی یا محاکمه طبق قوانین آیین دادرسی دو قسم است: دادرسی اختصاری و دادرسی عادی. دادرسی در دادگاههای بخش اختصاری و دادرسی در دادگاههای شهرستان عادی است بجز در مواردی که قانون استثنا کرده
محاکمه در فارسی داد رسی، داد خواهی با کسی نزد حاکم برای رفع خصومت رفتن بدادگاه رفتن و اقامه دعوی کردن، عمل حاکم یا قاضی در طی یک مرافعه دادرسی جمع محاکمات. توضیح محاکمه دادرسی و رسیدگی دادگاه است بدعوی و ادله طرفین بمنظور اتخاذ تصمیم قضائی درباره مورد نزاع. شروع دادرسی از زمانیست که تشریفات اداری پرونده در دفتر دادگاه تکمیل شده باشد، دادرسی یا محاکمه طبق قوانین آیین دادرسی دو قسم است: دادرسی اختصاری و دادرسی عادی. دادرسی در دادگاههای بخش اختصاری و دادرسی در دادگاههای شهرستان عادی است بجز در مواردی که قانون استثنا کرده