- حالات
- جمع حالت، جاوران جاورها، چگونگی ها جمع حالت. کیفیات چگونگیها اوضاع، وقایع حوادث
معنی حالات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آفندها
جمع حاجت نیازها خواهشها دربایستها
اطراف و جوانب
جمع حمله، تاخت ها تازها جمع حلمه تاختنها تاختها
جمع شال، ازپارسی شال ها به گونه رمن سوسمارماهیان
حاجت ها، نیازمندی ها، نیازها، آرزوها، امیدها، جمع واژۀ حاجت
جمع عال، کوپله ها
جمع حاجت، نیازها، خواهش ها
سان، کنونه، فتن
اکنون، کنون، اینگاه
وضع، شان، طریقه
اینک ایدون نون اکنون درین وقت الان الحال: (حالا فرصت ندارم) اکنون، اینک، الان، کنون، این زمان، در همین وقت
اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، نون، حالیا، الحال، کنون، عجالتاً، ایدون، فعلاً، ایمه، الآن، اینک، فی الحال، همیدون، ایدر، بالفعل، همینک
وضع، حال و کیفیتی که در کسی یا چیزی وجود دارد، کیفیت، چگونگی، طبع، طور، در تصوف وجد، طرب، در تصوف حال و کیفیتی که بی اختیار به سالک دست می دهد
((لَ))
فرهنگ فارسی معین
چگونگی، وضع، خوشی، سرمستی، کیفیت نواختن قطعات موسیقی به شرط حفظ اصل آن، در نمایش تجسم افکار و احساسات به وسیله حرکات متناسب چهره و بدن، در عرفان، وجد، طرب
اکنون، در این وقت
Modality, Mode, Mood
модальность , режим , настроение
Modalität, Modus, Stimmung
модальність , режим , настрій
modalność, tryb, nastrój
方式 , 模式 , 心情
modalidade, modo, humor
modalità, umore
modalidad, modo, estado de ánimo
modalité, mode, humeur
modaliteit, modus, humeur
ลักษณะ , โหมด , อารมณ์
modalitas, mode, suasana hati
صيغةٌ , وضعٌ , حالةٌ
विधि , रूप , मूड
מודל , מצב , מצב רוח
方式 , モード , 気分